میروی تا فراموش کنم

می‌روی تا فراموش کنم،
اما بیاد می‌آورم ؛
می‌آیی تا عاشق شوم ،
اما جان فدایت می‌کنم؛
تناقض‌ها را تو
در من نهادینه کردی...
در این بین،
یکبار هم تو نرو
تا بمانم

#حسین_ایزدی
دیدگاه ها (۴)

یعنی تو این شعرهای پریشان را می‌خوانی و حالی از من نمی‌پرسی؟...

نمی‌دانم از دلتنگی عاشق‌ترمیا از عاشقیدل‌تنگ‌تر!فقط می‌دانمد...

همه چیزهای از دست رفته ،یک روز برمی‌گردند ...اما درست وقتی ک...

از زمانی که تو را بین خلایق دیدممثل یک فاتحه مغرور به خودم ب...

بابای آمریکایت بیاد و بزنههم زبان تو هم دین و فرهنگ توبرادر ...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط