the end of time after him part 41

اشلی : لطفا بهوش بیا جیمز بهوش بیا
ساشا : جیمز بیدار شو ...به خاطر من ...زود باش
ناتاشا : لوکاس حالا چیکار کنیم نباید بلایی سرش بیاد ما فقط همین ۹ نفریم که زنده موندیم اگه همه بمیریم چی ...
لوکاس : ناتاشا ما نمیمیریم ما زنده میمونم تا پادزهر رو پیدا کنیم همه رو نجات بدیم عزیزم لطفا امیدواریتو از دست نده
ناتاشا : ...باشه ولی ...
لوکاس : ولی نداره عزیزم
ساشا : جیمز لطفا بیدار شو ( گریه کردن ) ...
اشلی : جیمز داره تکون میخوره
ساشا : جیمز ! بیدار شو ... جیمز چشماتو باز کن
ساشا ویو : جیمز بیدار شد محکم بغلش کردم
تا اینکه همه بچه ها اومدن پیشمون
فلیکس: بچه ها الان وقت گریه کردن نیست
لوکاس : اونجا رو یه زامبی
ناتاشا : ولی چشم نداره
ساشا : بچه ها هیچی نگید اون نمیتونه مارو ببینه
ناتاشا ویو : داشتیم خیلی آروم بدون سر و صدا از کنارش رد می‌شدیم تا اینکه پام رفت روی یه تیکه چوب خشک و شکست و صدای بلندی داد زامبی متوجهمون شد به سمتمون حمله کرد زمابی پای پاتریشیا رو گرفت و سمتش کشید و محکم بهش چاقو زد لوکاس محکم پرتش کرد و در جا کشتش اما این هرچیزی رو عوض نمی‌کرد چون پاتریشیا غرق خون روی زمین افتاده بود ....
دیدگاه ها (۰)

the end of time after him part 42

فقط منم فیلم هندی میبینم😐

the end of time after him part 53

the end of time after him part 54 ( آخرین پارت )

دیدار اول …

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط