شعر مهدو

شعـــــــــــــر مهــــــــــدوے


اگر چه روز من و روزگار می گذرد
دلم خوش است که با یاد یار می گذرد

چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است
قطار عمر که در انتظار می گذرد

به ناگهانیِ یک لحظه عبور سپید
خیال می کنم آن تک سوار می گذرد

کسی که آمدنی بود و هست، می آید
بدین امید، زمستان، بهار، می گذرد

نشسته ایم به راهی که از بهشت امید
نسیم رحمت پروردگار می گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه می میرم
دو باره زیستنم زین قرار می گذرد

همان حکایت خضر است و چشمه ظلمات
شبی که از بَرِ شب زنده دار می گذرد

شبت همیشه شب قدر باد و، روزت خوش
که با تو روز من و روزگار می گذرد

شعر_مهدوی
دیدگاه ها (۱)

#اللهم_عجل_الولیک_الفرج

...روز شمار به پنج شنبه رسید و......باز دلم در تلاطم فردا......

...

#مهدوی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط