داستانکوتاه

#داستان_کوتاه

گروهی به ملاقات استادی رفتند.
استاد به آنها قهوه در فنجان های متفاوت تعارف کرد.
استاد گفت:

اگر توجه کرده باشید تمام فنجان های خوش قیافه و گران برداشته شدند در حالیکه فنجان های معمولی جا ماندند.
هر کدامیک از شما بهترین فنجان ها را خواستید و آن ریشه استرس و تنش شماست.

آنچه شما واقعا میخواستید #قهوه بود نه فنجان.اگر زندگی قهوه باشد، پول، موقعیت و غیره، فنجان ها هستند. فنجان ها وسیله هایی هستند برای نگهداری و زندگی را فقط در خود جای داده اند.

لطفاً نگذارید #فنجان ها کنترل شما را در دست گیرند. از #قهوه تان لذت ببرید.
دیدگاه ها (۱)

...

"لب های سرخ" و "طره ی افشان" که جای خود ...دنیا "غزل" نداشت ...

#بهشت

#روزه_پرهیزﮐﺎﺵ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯾمان ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ که، ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﻏﺒﺎﺭ ﻏﻢ ﺑﻪ ﻗﻠ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط