از بس که خدا عاشق نقاشی بود

از بس که خدا عاشق نقاشی بود،

هر فصل به روی بوم، یک

چیز کشید...

یک بار ولی گمان کنم شاعر شد...

یک گوشه ی دنج رفت و

پاییز کشید..!
دیدگاه ها (۱۴)

بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود..بیخودی حرص زدیم سهممان کم ن...

برای امروزت شادی دم کرده ام... بخند و یک فنجان دعا مهمـــان ...

پروردگارا ....بااولین قدمهایمبرجاده های صبح ، ،نامت راعاشقان...

و رسالت من این خواهد بود،تا دو استکان چای داغ رااز میان دویس...

از بس که خدا عاشق نقاشی بود هر فصل به روی بوم، یک چیز کشید ی...

✨🌷دوستان اوقات بکامتان،تقدیم به نگاه زیبای شما خوبان 🌱از بس ...

عاشقانه های شبنم مهمانی درکنارزندگیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط