سلام گایز ببخشید نتونستم بزارم

سلام گایز ببخشید نتونستم بزارم 🥺
فیک وقتی عاشقت شد...
*پارت12* { فیک}

ته یونگ:
بعد اینکه خوش امد گویی به مهمونا گفتیم. دیدم الان وقتشه .
رفتم وسط جمعیت وایسادم و حواس بقیه رو به خودم جلب کردم.
خانم و اقایون خیلی ممنون که به این مهمونی اومدین. راستش این شد برای من خیلی خاصه . چون میخوام به عشقم برسم.
اونم کسی نیست جز ا/ت.
(وهمه دست زدن)
ته یونگ:ا/ت حاضری توی تمام سختی ها توی غم و هر چیز دیگه با من باشی.؟
ا/ت:وقتی ته یونگ این حرفو زد اشک تو چشم جمع شد.
بلهههههههه( داد)
(و ا/ت و ته یونگ همه و بغل کردن و همو بوسیدن.)
سورنا :من از اینکه ته یونگ و ا/ت به هم رسیدن به شدت خوشحال بودم.
رفتم سمت ا/ت و بغلش کردم
مبارک باشه به پای هم پیر بشین.
ا/ت:مرسی .
سورنا :ته یونگ به توهم تبریک میگم
ته یونگ:ممنون
کوک:ته یونگ تبریک میگم.
ته یونگ:ممنون( خنده)
کوک:زن داداش به توهم تبریک میگم.
ا/ت:مرسی( خنده)
*یه هفته بعد*
خب یه هفته گذشت تو این یه هفته ا/ت و ته یونگ برای خرید عروسی رفتن . و همه ی وسایل رو خریدن.
و امروز عروسیشونه.)
عاقد: خانم ا/ت شما حاضرید تا اخر عمرتون با اقای ته یونگ باشید.؟
ا/ت:بلهه
عاقد :اقای ته یونگ شما حاضرید تا اخر عمرتون با خانم ا/ت باشید؟.
ته یونگ:بلهه( داد)
عاقد :من شمارو زن و شوهر اعلام میکنم.
(وهمه دست زدن)
ا/ت:خب بیاد جمع شید میخوام گلو پرت کنم. جمع شید( داد)
ته یونگ:عشقم اروم باش.
ا/ت:خیل هیجان دارممم.
میخوام پرت کنم. 1، 2، 3
گل افتاد دست.....








بیا
























دست......

























کوک!
وپشمان همه ریخت.
(وقتی که ا/ت گل و پرت کرد کوک پرید و گل و گرفت و وقتی گرفت اومد سمت سورناو زانو زد ازش خواستگاری کرد...........












شرطا
15لایک
10کامنت
دیدگاه ها (۱۸)

گایز خواستم یه چیز بگم ممکنه فیک ته یونگ تموم شد بخوام یه فی...

پخشششش کنید

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط