کتاب رویای نیمه شب
قصه ای عارفانه و عاشقانه در شهر حلّه.شهری که حاکم آن با شیعیان دشمنی داشته و به بهانه ای اونها رو شکنجه و اذیت می کرده .
پسری به اسم هاشم از اهل سنت عاشق دختری شیعه به اسم ریحانه شده .ریحانه دختر مرد آگاه و درستکار شیعه و هاشم نوه مرد درستکاری از اهل سنت که باهم رفاقت دیرینه داشتند و نقطه اختلاف اونها مذهب بوده و مانعی برای وصلت.
در زمانی که هاشم در تب عشق ریحانه میسوخت خبر نداشت که هاشم به عنوان همسر ریحانه در خواب معرفی شده و حال ریحانه هم مثل هاشم بود.
گردش لحظه ها و صد البته ظلم و ستم زمانه پدر ریحانه رو درگیر و این دوتا جوان رو به هم نزدیک می کنه.
هاشم که قبلاً شنوای حرف های پدر ریحانه در مورد امام زمان و شیعه بوده و فطرت پاک داشته با اعجازی از امام زمان در نجات ابوراجح پدر ریحانه از مرگ که عکس اون صفحه رو انداختم ، شیعه میشه و با پیچیدن این خبر در شهر ، بسیاری از مردم حقیقت رو میفهمن و حاکم و وزیرش دست از آزار شیعیان بر می دارند و هاشم به جواب سوالش میرسه که چرا امام زمان برای نجات شیعه کاری نمی کنه در حالی که خود هاشم واسطه نجات شیعیان اون شهر بود .
حال که هاشم شیعه شده بود دیگه نقطه اختلافی نبود و مثل همه قصه های قشنگ این ریحانه و هاشم به وصال یکدیگر رسیدند 🤗🤭البته این هم با عنایت امام زمان که قصه ها دارد و من مختصر گفتم .
رمان خیلی خیلی جذابی بود و گاهی یافتن چند نشانه شباهتی از زندگی خودمان در قصه ای ، آن را جذاب تر و دلنشین تر می کنه .
پسری به اسم هاشم از اهل سنت عاشق دختری شیعه به اسم ریحانه شده .ریحانه دختر مرد آگاه و درستکار شیعه و هاشم نوه مرد درستکاری از اهل سنت که باهم رفاقت دیرینه داشتند و نقطه اختلاف اونها مذهب بوده و مانعی برای وصلت.
در زمانی که هاشم در تب عشق ریحانه میسوخت خبر نداشت که هاشم به عنوان همسر ریحانه در خواب معرفی شده و حال ریحانه هم مثل هاشم بود.
گردش لحظه ها و صد البته ظلم و ستم زمانه پدر ریحانه رو درگیر و این دوتا جوان رو به هم نزدیک می کنه.
هاشم که قبلاً شنوای حرف های پدر ریحانه در مورد امام زمان و شیعه بوده و فطرت پاک داشته با اعجازی از امام زمان در نجات ابوراجح پدر ریحانه از مرگ که عکس اون صفحه رو انداختم ، شیعه میشه و با پیچیدن این خبر در شهر ، بسیاری از مردم حقیقت رو میفهمن و حاکم و وزیرش دست از آزار شیعیان بر می دارند و هاشم به جواب سوالش میرسه که چرا امام زمان برای نجات شیعه کاری نمی کنه در حالی که خود هاشم واسطه نجات شیعیان اون شهر بود .
حال که هاشم شیعه شده بود دیگه نقطه اختلافی نبود و مثل همه قصه های قشنگ این ریحانه و هاشم به وصال یکدیگر رسیدند 🤗🤭البته این هم با عنایت امام زمان که قصه ها دارد و من مختصر گفتم .
رمان خیلی خیلی جذابی بود و گاهی یافتن چند نشانه شباهتی از زندگی خودمان در قصه ای ، آن را جذاب تر و دلنشین تر می کنه .
۲.۱k
۲۶ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.