کافهای تاریک

کافه‌ای تاریک
بیست و چهار دقیقه روبروی هم
بیست و چهار دقیقه سکوت
رنگ‌های رفته را مجسم کن
رویاهای گمشده در مه را
راست می‌گفت
نبودن بیشتر از بودن بود
بلند شدم
قهوه را حساب کردم
و بیرون آمدم از دنیا

#گروس_عبدالملكيان

#کپشن#تصویرزمینه #بکگراند #والپیپر #wallpaper #Caption
دیدگاه ها (۱)

+ هی میرفت، هی میومد، آخرش نفهمیدم دردش چیه؟ اگه دوسم داره چ...

گاهی فقط بیخیال باش.وقتی قادر به تغییرِ بعضی چیزها نیستی.روز...

آن قدر از خواب و رویا نوشتم که شعرهایم تکراری شده ؛ بیا این ...

.حالِ خوبت را به هیچکس گره نزن !یاد بگیر بدونِ نیاز به دیگرا...

{سناریوی شماره ۸}|| پارت سی و یکم ||نام سناریو:《 قلبی از سنگ...

i wasnt drunk lady!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط