داستانی عجیب از غیبت

❎ داستانی عجیب از غیبت❎

◆◆❀❈❀◆◆

📃 انس بن مالک می‏گوید : روزی رسول خدا_ص_ امر به روزه فرمود و دستور داد کسی بدون اجازه من افطار نکند . مردم روزه گرفتند ، چون غروب شد هر روزه‏داری برای اجازه افطار به محضر آن جناب آمد و آن حضرت اجازه افطار داد . 

◆◤در آن وقت مردی آمد و عرضه داشت : دو دختر دارم تاکنون افطار نکرده‏اند و از آمدن به محضر شما حیا می‏کنند اجازه دهید هر دو افطار نمایند حضرت جواب نداد ، آن مرد گفته‏اش را تکرار کرد ، حضرت پاسخ نگفت ،

₰⇝چون بار سوم گفتارش را تکرار کرد ، حضرت فرمود : روزه نبودند ، چگونه روزه بودند در حالی که گوشت مردم را خورده‏اند ، به خانه برو و به هر دو بگو استفراغ کنند ، آن مرد به خانه رفت و دستور استفراغ داد ، آن دو استفراغ کردند در حالی که از دهان هر یک قطعه‏ای از خون بسته بیرون آمد ،

🌾 آن مرد در حال تعجب به محضر رسول خدا_ص_آمد و داستان را گفت ، حضرت فرمود : به آن کسی که جانم در دست اوست اگر این گناه غیبت بر آنان باقی مانده بود اهل آتش بودند ! !


📚 برگرفته از کتاب حکایت های عبرت اموز استاد حسین انصاریان

پیامبر_ص_

【٭گناه برای غیر گناهکار نیز شوم است، اگر گنهکار را سرزنش کند به آن مبتلا می شود، اگر از او غیبت کند گنهکار شود و اگر به گناه او راضی باشد، شریک وی است.٭】

(نهج الفصاحه، ح 1623)

___________
مُــهْــتَــدون

@Mohtadoon2
دیدگاه ها (۱۴)

اینو میزارم برای حامیان اون خانم جاسوس و حامی پژاک شهدای یگا...

🌼 کسانی منتظر فرج هستند که ...🌼 ⇝₰❈💠 ❈₰⇜✨ هر دقیقه ای که می ...

اسراردرخت نخلچرا وقتی سر #نخل خرما را قطع میکنند دیگر نمی رو...

♦ ️ فتنه 88 در دو وجه داخلی و خارجی حائز توجه است. وجه داخلی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط