می سپارم دل به دریابی خیال

می سپارم دل به دریا،بی خیال
می شمارم لحظه ها را،بی خیال

می کشم بر دفتر نقاشی ام
نقش های زشت و زیبا،بی خیال

دوره گردی می شوم هر شب چو باد
میکنم فکر غزل را،بی خیال

لا به لای آن غزل ها می کشم
سرنوشت خیس خود را،بی خیال

گاه در آشفته بازار دلم
می شوم تنهای تنها،بی خیال

بی خبر از شعر پر تشویش عشق
می کنم خود را تماشا بی خیال

گاه می سازم برای روح خود
نردبانی تا ثریا،بی خیال

گاه از ترس نبود مصرعی
می زنم عمری تقلا،بی خیال

بی خیالم با خود اما با تو من
حرف هایی دارم اما...بی خیال
دیدگاه ها (۲)

ﺑـــــہ ڪــﻮﺭے ﭼـﺸــﻢ ِ ﻫـﻤــہ ﯾڪـــــﺮﻭﺯﺩﺭ ﺷـﻠﻮﻏــﺘـﺮﯾڹ ...

بـرای کشف اقیانوس های جدیـدباید جـرات ترک ساحـل را داشتایـن ...

اینم هدیه دیگه داداش مجیدوای امروز چقدر به خواهر بودن خودمبا...

هدیه داداش مجیدعزیزمسلام داداش مجید گلمچقدر حس داداش داشتن خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط