رسول خدا صچون شمع روشنی بخش در جمع یارانش نشسته بود وبا

رسول خدا (ص)چون شمع روشنی بخش در جمع یارانش نشسته بود وبا بیانی شیوا ودلنشین برای انان از بهشت سخن میگفت :مردی از اهل بهشت برای کشاورزی وزراعت از خدا اجازه می خواهد
خداوند می فرماید :"ایا انچه می خواهی نداری ؟"
مرد بهشتی می گوید "چرا ولی دوست دارم زراعت کنم "
خداوند هم می فرماید:" پس بذر بپاش "
مرد بهشتی بذر می پاشد ودر کمتر از چشم بر هم زدنی دانه ها می رویند وبالا می ایند ودر حالی که به اندازه کوه ها بزرگ شده اند هنگام برداشت انها فرا می رسد
خداوند به ان مرد بهشتی می فرماید:"ای پسر ادم دست بردار که هیچ چیز تو را سیر نخواهد کرد (وارزوهای تو پایان نخواهد یافت)"
عرب بیابان نشینی که در کنار پیامبر نشسته بود با شنیدن این ماجرا گفت :"به خدا قسم ان مرد بهشتی یا از قبیله قریش (قبیله پیامبر)بوده یا از انصار مدینه که اهل زراعت اند والا ما بیابان نشین ها که اهل زراعت نیستیم"
سخن خنده دار وشوخی مرد بیابان نشین باعث خنده پیامبر ویارانش شد




گروه مانا
(تیریژ)
دیدگاه ها (۵)

دیوان سیدیعقوب ماهیدشتی: کردی - فارسی شامل: غزلیات، قصاید، م...

وقتی کسی مرا ناراحت می کند یا به چالش می کشد یا مشمئز می کند...

مازدواج شما پیوند دوقلبی است که جهان را یارای گسستن ان نیستش...

.در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی آ...

بسم الله الرحمن الرحیم قسمت دوم : اهل عصمت علیهم السلام، هم...

عجیب ترین و مرموزترین قانون نانوشتهو ناشناخته ی دنیا قانون م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط