تو ز ما فارغ و

تو زِ ما فارغ و
ما از تو پریشان تا چند؟!

#سعدی
دیدگاه ها (۱)

به وفـایِ تـوکز آن روز که دلبند منیدل نبستمبه وفای کس وُ در ...

شرط عقلستکه مردم بگریزند از تیرمن گر از دست تو باشدمژه بر هم...

شمعِ جانَم را بِکشت آن بی‌وفا،جایِ دیگر، روشنایی می‌کند... #...

هرچند کهراهم به تو دورست و دراز..در راه بمیرم و نگردم ز تو ب...

سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقمکه به خویشتن ندارم ز وجودت ...

آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنمسیر نمی‌ شود نظر بس که لطیف...

در آن ساعت که خواهند این و آن مُردنخواهند از جهان بیش از کفن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط