بیمار تو هستم که تویی نسخهی جانم

بیمار تو هسـتم که تویی نسـخه‌ی جانم
درمـانـگر خوش خنـده ی شیـریـن زبانم

عطری که به قلبم زده عشقت شده گیرا
هی پخش شـود سـمتِ تو با هر ضربانم

هر وقـت بـخـواهـم به زبـان آورم اسمت
صـد نـامِ گُلــی گویم عجـب از هیـجـانم

میـبیـنم و هـر بــار تو زیـبـاتـری از قـبـل
داری بـه دلـت بـخـت زلـیــخا بـه گـمانم

چَشمان تو بـود آنکه مـرا راند ز خویشم
چون میـوه ی ممـنوعـه ی آدم،چه بدانم

ای دلبـر و آن نیـمـه ی پنهان شده از من
برگـرد و به آتش بکش اصلا دل و جانم
#محمدحسین_ارکان
دیدگاه ها (۱)

هر پریشان نظری؛لایق دیدار "تــو" نیست... #صائب_تبریزی

فیروزه ای و سرخترکیب زیبای حوض کاشی که ماهی های سرخ را بغل ک...

عشق یعنیمنانتخاب می کنم چه کسیویرانم کند.. #آتور_میلر

شب هایی که به یادِ تو بیدارم؛عبادت اگربود،مومنی جز من وجود ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط