pt :4
pt :4
(ما دو تا بهترینیم )
تهیونگ ویو
رفیتیم بخوابیم منم بهش گفتم ک امشب با هم روی تخت بخوابیم اونم قبول کرد .
اخه برای چی نکنه از من خوشش میاد ؟
ا.ت ویو
من ک قبول کردم و رفتم ک لباس خواب بپوشم ( عکس لباس خوا بو میزارم )
و رفتم ک بخوابم . رفتم روی تخت تهیونگ هم رفته حموم کدی دوش آب گرم بگیره .
ک دیگ از حموم امد و من رفتم بیرون ک لبا سشو بپوشه .
بعد صدام زد .
تهیونگ : ا.ت کمک میشه بیا داخل لباسمو پوشیدم کمک نیاز دارم .
ا.ت : اومد . بله چیشده
تهیونگ : میخوام مو هامو سشوار کنی اگه میشه ( با ی قیافه کیوت و لحن کیوت )
ا.ت : آ...آ...آ باشه .
ا.ت ویو
من من برم اخه چرا بدون اینک چیزی اضافه بگم رفتم اونم جلوم نشت و تو چشمام نگاه میکرد .
منم شروع کردم ب سشوار کردن وای چ موهای پوف پوفوی با حالی .مو ها شو سشوار کردم و تموم شد و سشوارو گذاشتم سر جاش و اومدم روی تخت و خیلی خجالت میکشم با هم روی تخت بخوابیم .
ا.ت : تهیونگ من یکم خجالت میکشم
تهیونگ : از چی ؟
ا.ت : از اینکه پیشت بخوابم
تهیونگ : تو دیگ نباید از من خجالت بکشی
ا.ت : چرا ؟
تهیونگ : تو از من خوشت میاد ؟
ا.ت : راستش ............ راستش اره
تهیونگ : منم برای همین من دیگ الان دوست پسرتم ( با خوشحالی.)
تهیونگ ویو
پیگ چراغ قوه رو روشن کردم و چراق رو خاموش.
و با هم رفتیم زیر پتو منم بغلش کردم .
ا.ت ویو
رفتیم زیر پتو ک دیدم تهیونگ بغلم کرد منم بغلش کردم و بهم خندید منم ی خنده زدم و چشمامو بستم و از شدت خستگی خوابم برد .
( صبح :۱۰)
ا.ت ویو
پاشودم و رفتم بیرون ک تهیونگ بیدار شده بود و ی لباس دیگه پوشیدم .....
بقیش پارت بعد
شرایت : ده تا لایک
اگ غلط املایی داره ببخشید 💜🌈
(ما دو تا بهترینیم )
تهیونگ ویو
رفیتیم بخوابیم منم بهش گفتم ک امشب با هم روی تخت بخوابیم اونم قبول کرد .
اخه برای چی نکنه از من خوشش میاد ؟
ا.ت ویو
من ک قبول کردم و رفتم ک لباس خواب بپوشم ( عکس لباس خوا بو میزارم )
و رفتم ک بخوابم . رفتم روی تخت تهیونگ هم رفته حموم کدی دوش آب گرم بگیره .
ک دیگ از حموم امد و من رفتم بیرون ک لبا سشو بپوشه .
بعد صدام زد .
تهیونگ : ا.ت کمک میشه بیا داخل لباسمو پوشیدم کمک نیاز دارم .
ا.ت : اومد . بله چیشده
تهیونگ : میخوام مو هامو سشوار کنی اگه میشه ( با ی قیافه کیوت و لحن کیوت )
ا.ت : آ...آ...آ باشه .
ا.ت ویو
من من برم اخه چرا بدون اینک چیزی اضافه بگم رفتم اونم جلوم نشت و تو چشمام نگاه میکرد .
منم شروع کردم ب سشوار کردن وای چ موهای پوف پوفوی با حالی .مو ها شو سشوار کردم و تموم شد و سشوارو گذاشتم سر جاش و اومدم روی تخت و خیلی خجالت میکشم با هم روی تخت بخوابیم .
ا.ت : تهیونگ من یکم خجالت میکشم
تهیونگ : از چی ؟
ا.ت : از اینکه پیشت بخوابم
تهیونگ : تو دیگ نباید از من خجالت بکشی
ا.ت : چرا ؟
تهیونگ : تو از من خوشت میاد ؟
ا.ت : راستش ............ راستش اره
تهیونگ : منم برای همین من دیگ الان دوست پسرتم ( با خوشحالی.)
تهیونگ ویو
پیگ چراغ قوه رو روشن کردم و چراق رو خاموش.
و با هم رفتیم زیر پتو منم بغلش کردم .
ا.ت ویو
رفتیم زیر پتو ک دیدم تهیونگ بغلم کرد منم بغلش کردم و بهم خندید منم ی خنده زدم و چشمامو بستم و از شدت خستگی خوابم برد .
( صبح :۱۰)
ا.ت ویو
پاشودم و رفتم بیرون ک تهیونگ بیدار شده بود و ی لباس دیگه پوشیدم .....
بقیش پارت بعد
شرایت : ده تا لایک
اگ غلط املایی داره ببخشید 💜🌈
۶۲.۶k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.