برادر بی رحم من
برادر بی رحم من💔🥀🖤
💫part 11
که یهو جونگی با اصلحه زد تو سر یورا و یورا بیهوش شد
ویو یورا:
وقتی به هوش اومدم دیدم توی به اتاق با تم مشکیم و دستامم بستست یهو در باز شد و جونگی اومد داخل
_بیدار شدی عزیزم؟
&جونگی تروخدا بزار بزم
_نمیزارم
&اخه چرا
_دلم میخواد پیش من بمونی
&جونگی اگر داداشم بفهمه جفتمونو میکشه
_چرا اینقدر طرفشو میگیری وقتی اینقدر اذیتت میکنه
&من طرفشو نمیگیرم فقط نمیخوام بلایی سرت بیاد
_چرا نگرانمی مگه دوستم داری؟
&اره اره دوستت دارم
_پس چرا رفتی
&خانوادم مردن هزار تا بلا سرم اومده نمیتونستم باهات بمونم اگرم داداشم میفهمید زندم نمیذاشت
_اینقدر از برادرت میترسی؟
&اره
_خیلی خب ولت میکنم بری
&واقعا؟(خوشحال)
_اره
&مرسی دستامو باز کن
_باسه (زنجیر رو باز میکنه)
&مرسی (جونگی رو بغل میگنه)
_خواهش میکنم ولی...
&ولی چی؟
_امشب اینجا میمونی
&چرا
_ساعت ۱٠ شبه خطرناکه
&اخه..
_حرف بزنی دیگه نمیذارم بری
&چشم ببخشید
_افرین پاشو برو بخواب
&باشه
ویو یورا:
چقدر من بدبختم اخه ای خدا رفتم خودمو انداختم رو تخت خواستم بخوابم که جونگی اومد رو تخت و بغلم کرد تعجب کرده بودم
&چیکار میکنی
_میخوام بخوابم
&ولم بکن
_نمیخوام
&جونگی نکن
_ادامه بدی همینجا به فاکت میدم (استغفرالله📿📿)
&گوه خوردم ببخشید
_افرین بخواب
&چشم شب بخیر
_شبت بخیر
(فلش بک به صبح روز بعد)
_یورا یورا
&بله (خواب الود)
_بلند شو صبحونتو بخور
&امم باشه فقط پنج دقیقه
_نمیشه عزیزم بلند شو
&باشه
_افرین
(سر میز صبحونه)
&جونگی
_بله
&میشه بزاری برم؟
_اره صبحونتو بخور بعدش برو
&اوکی مرسیی (کیوت)
_خواهش میگنم (خنده)
(بعد صبحونه)
_خب دیگه بیا سوار ماشین شو
&نمیشه که تو منو برسونی
_بیا بریم تا قبل عمارتتون میرسونمت
&اهان باشه
(چند دقیقه بعد)
&خب ماشبنو نگه دار همینجا خوبه
_اوکی برو عزیزم حواستم به خودت باشه (چندش🤮🤮)
&چشم مرسی جونگی (بغلش میکنه)
_خواهش میکنم بیبی خداحافظ
&خداحافظ
ویو یورا:
بالاخره راحت شدم خدایا شکرت رفتم خونه بادیگاردا نگران شده بودن ولی گفتم چیزی نشده رفتم اتاقم و یه دوش گرفتم اخیش چقدر خوب شد لباسامو پوشیدم و اومدم بیرون ولو سدم رو تخت دوباره
اسلاید دو: لباس یورا بعد حموم
ادامه دارد.....
شرایط:
۶ فالورر
💫part 11
که یهو جونگی با اصلحه زد تو سر یورا و یورا بیهوش شد
ویو یورا:
وقتی به هوش اومدم دیدم توی به اتاق با تم مشکیم و دستامم بستست یهو در باز شد و جونگی اومد داخل
_بیدار شدی عزیزم؟
&جونگی تروخدا بزار بزم
_نمیزارم
&اخه چرا
_دلم میخواد پیش من بمونی
&جونگی اگر داداشم بفهمه جفتمونو میکشه
_چرا اینقدر طرفشو میگیری وقتی اینقدر اذیتت میکنه
&من طرفشو نمیگیرم فقط نمیخوام بلایی سرت بیاد
_چرا نگرانمی مگه دوستم داری؟
&اره اره دوستت دارم
_پس چرا رفتی
&خانوادم مردن هزار تا بلا سرم اومده نمیتونستم باهات بمونم اگرم داداشم میفهمید زندم نمیذاشت
_اینقدر از برادرت میترسی؟
&اره
_خیلی خب ولت میکنم بری
&واقعا؟(خوشحال)
_اره
&مرسی دستامو باز کن
_باسه (زنجیر رو باز میکنه)
&مرسی (جونگی رو بغل میگنه)
_خواهش میکنم ولی...
&ولی چی؟
_امشب اینجا میمونی
&چرا
_ساعت ۱٠ شبه خطرناکه
&اخه..
_حرف بزنی دیگه نمیذارم بری
&چشم ببخشید
_افرین پاشو برو بخواب
&باشه
ویو یورا:
چقدر من بدبختم اخه ای خدا رفتم خودمو انداختم رو تخت خواستم بخوابم که جونگی اومد رو تخت و بغلم کرد تعجب کرده بودم
&چیکار میکنی
_میخوام بخوابم
&ولم بکن
_نمیخوام
&جونگی نکن
_ادامه بدی همینجا به فاکت میدم (استغفرالله📿📿)
&گوه خوردم ببخشید
_افرین بخواب
&چشم شب بخیر
_شبت بخیر
(فلش بک به صبح روز بعد)
_یورا یورا
&بله (خواب الود)
_بلند شو صبحونتو بخور
&امم باشه فقط پنج دقیقه
_نمیشه عزیزم بلند شو
&باشه
_افرین
(سر میز صبحونه)
&جونگی
_بله
&میشه بزاری برم؟
_اره صبحونتو بخور بعدش برو
&اوکی مرسیی (کیوت)
_خواهش میگنم (خنده)
(بعد صبحونه)
_خب دیگه بیا سوار ماشین شو
&نمیشه که تو منو برسونی
_بیا بریم تا قبل عمارتتون میرسونمت
&اهان باشه
(چند دقیقه بعد)
&خب ماشبنو نگه دار همینجا خوبه
_اوکی برو عزیزم حواستم به خودت باشه (چندش🤮🤮)
&چشم مرسی جونگی (بغلش میکنه)
_خواهش میکنم بیبی خداحافظ
&خداحافظ
ویو یورا:
بالاخره راحت شدم خدایا شکرت رفتم خونه بادیگاردا نگران شده بودن ولی گفتم چیزی نشده رفتم اتاقم و یه دوش گرفتم اخیش چقدر خوب شد لباسامو پوشیدم و اومدم بیرون ولو سدم رو تخت دوباره
اسلاید دو: لباس یورا بعد حموم
ادامه دارد.....
شرایط:
۶ فالورر
- ۱.۸k
- ۰۷ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط