بابا پس فردا از طرف مدرسه می برنمون سه هزار تومن م

بابا، پس فردا از طرف مدرسه می برنمون ﺍﺭﺩﻭ, سه هزار تومن میدی؟

بابا سرشو بلند نکرد، با صدایی آرام گفت: فردا کمی بیشتر مسافر میبرم..!.!

پسر با وعدهﯼ شیرین پدر خوابید.!

صبح رفت کنار پنجره باران ریز ﻭ تندی می بارید، قطرهای باران برای رسیدن به زمین مسابقه داشتند.!!!

بند دلش پاره شد با خود گفت: تو این بارون که مسافر سوار موتور بابا نمیشه.!!

حالا قطرات اشک پسرک ﺑﺎ قطرات باران هماهنگ شده بود.!

خدایا:
به عید نزدیک میشویم و بازار خرید عید داغ میشود، هستند پدرانی که از خجالت بی پولی در مقابل زن و بچه آب میشوند خدایا هیچ پدری را شرمنده فرزندانش نکن
دیدگاه ها (۱۳)

.اینجاکجاست؟ چادرخاکی چه میکنی؟تنهاترین نشانه ی پاکی چه میکن...

کتابخانه... من.. ^_____^

ﺯﻥ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﻣﯿﺸﺪ ﺣﺘﻤﺎ " ﻃﺎﻭﻭﺱ " ﺑﻮﺩ .. ﺍﮔﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ...

لطفا توجه فرمایید بر پیامبر اکرم (ص) صلوات ابتر و ناقص نفرست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط