دیویدلی، کاپیتان تیم والیبال امریکا از خبرنگاری که می خوا
دیویدلی، کاپیتان تیم والیبال امریکا از خبرنگاری که می خواست با او سلفی بگیرد، پرسید:
اینجا همه چرا آیفون دارند؟ هر جا می رویم وقتی با ما عکس می گیرند، همه آیفون های مدل بالا در دست دارند، چقدر آیفون اینجا طرفدار دارد، نکند کارخانه آیفون در ایران است!
باید به ایشان گفت نه تنها کارخانه آیفون، که کارخانه پورش و بنز و مازراتی هم در ایران است، اصلا تمام برندهای بزرگ دنیا در ایران تولید می شود، اما اشتباه نکنید، ما ثروتمند نیستیم، ما فقیران پولداری هستیم که از شدت مصرف گرایی افسار گسیخته و اشرافیت دروغین، در حال ترکیدنیم.
بنده دوستی دارم که خونه اش حوالی خیابان قصر الدشت است، تازگی ها پرایدش رو فروخته، رفته یک وام سی درصدی گرفته و مگان خریده، اون وقت از سر شب تا صبح هی بیدار میشه، میره تو کوچه تا به ماشینش سر بزنه، مبادا که بدزدنش، اخه آپارتمان اجاره ایش پارکینگ نداره. ما ایرانیها اینجوری هستیم، حاضریم بمیریم اما از جماعت عقب نمونیم، ما به هر قیمتی باید با کلاس باشیم، ما پنج نفری تو آپارتمان شصت متری تو هم می لولیم، اما تو آشپزخانه پنج متریمون یخچال ساید بای ساید داریم. ما در تمام سال بیست هزارتومن خرج کتاب نمی کنیم، اما پنج میلیون تومن برای تلویزیون ال ای دی پول می دیم، ما در روز ده دقیقه پیاده روی نمی کنیم، اما یه تردمیل آخرین مدل گوشه خونمون داره خاک می خوره. ما لبهای دهنی که از صبح تا شب مدام دروغ ازش بیرون میاد رو به سبک فلان سلبریتی، پروتز می کنیم تا خوشکلتر بشیم، اما سعی نمی کنیم کمی آدمتر باشیم.
ما خودمون نیستیم، یک کپی دست چندم از دیگرانیم. ما حالمون خوب نیست و هر چی درونمون داغون تر و خرابتر و افسرده تر می شه، بیرونمون شیک تر و خوشگلتر و با کلاس تر میشه، هر چی غمهامون بیشتر میشه، سرخاب و سفیداب صورتمون بیشتر میشه، ما شبیه هدیه ارزون قیمتی هستیم که یک کاغذ کادوی شیک و رنگارنگ، به دورش کشیده شده، یک حباب بزرگ پر شده از هیچ!
اینجا همه چرا آیفون دارند؟ هر جا می رویم وقتی با ما عکس می گیرند، همه آیفون های مدل بالا در دست دارند، چقدر آیفون اینجا طرفدار دارد، نکند کارخانه آیفون در ایران است!
باید به ایشان گفت نه تنها کارخانه آیفون، که کارخانه پورش و بنز و مازراتی هم در ایران است، اصلا تمام برندهای بزرگ دنیا در ایران تولید می شود، اما اشتباه نکنید، ما ثروتمند نیستیم، ما فقیران پولداری هستیم که از شدت مصرف گرایی افسار گسیخته و اشرافیت دروغین، در حال ترکیدنیم.
بنده دوستی دارم که خونه اش حوالی خیابان قصر الدشت است، تازگی ها پرایدش رو فروخته، رفته یک وام سی درصدی گرفته و مگان خریده، اون وقت از سر شب تا صبح هی بیدار میشه، میره تو کوچه تا به ماشینش سر بزنه، مبادا که بدزدنش، اخه آپارتمان اجاره ایش پارکینگ نداره. ما ایرانیها اینجوری هستیم، حاضریم بمیریم اما از جماعت عقب نمونیم، ما به هر قیمتی باید با کلاس باشیم، ما پنج نفری تو آپارتمان شصت متری تو هم می لولیم، اما تو آشپزخانه پنج متریمون یخچال ساید بای ساید داریم. ما در تمام سال بیست هزارتومن خرج کتاب نمی کنیم، اما پنج میلیون تومن برای تلویزیون ال ای دی پول می دیم، ما در روز ده دقیقه پیاده روی نمی کنیم، اما یه تردمیل آخرین مدل گوشه خونمون داره خاک می خوره. ما لبهای دهنی که از صبح تا شب مدام دروغ ازش بیرون میاد رو به سبک فلان سلبریتی، پروتز می کنیم تا خوشکلتر بشیم، اما سعی نمی کنیم کمی آدمتر باشیم.
ما خودمون نیستیم، یک کپی دست چندم از دیگرانیم. ما حالمون خوب نیست و هر چی درونمون داغون تر و خرابتر و افسرده تر می شه، بیرونمون شیک تر و خوشگلتر و با کلاس تر میشه، هر چی غمهامون بیشتر میشه، سرخاب و سفیداب صورتمون بیشتر میشه، ما شبیه هدیه ارزون قیمتی هستیم که یک کاغذ کادوی شیک و رنگارنگ، به دورش کشیده شده، یک حباب بزرگ پر شده از هیچ!
۲.۷k
۲۰ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.