فیک حلقه سیاه پارت یک
+ هی ا/ت ...
ا/ت :چیشده؟
+ اینکارو ببین
+این همون دوستت نیست
( سه ماه بعد )
_حلقه سیاه من ...
_ تو بهوش اومدی
( ا/ت با بیحالی )
ا/ت : تو ...
( از هوش میره )
_ : تعجبی نمیکنم ... حتما اون گلوله خیلی قوی بوده ولی همین که از سیانور نجات پیدا کردی کافیه ... خیلی زود خوب میشی عزیزم
& هیووووووونننننننگگگگگگ
_ سوجون آروم باش
سوجون : اون هنوز بیدار نشده چقد میخوابه
_ ههه ... اون خواب نیست بیهوش شده و اینکه استراحت کنه طبیعیه خنگول
سوجون : آها باشه
( ... )
سوجون : راستی جیمین هیونگ
جیمین : هیم؟
سوجون : چرا این خانم برات مهمه
جیمین : خب
جیمین : یادت میاد سال پیش درمورد یه دختره بهت گفتم که میخواست منو بکشه
سوجون : نه یادم نمیاد
جیمین : همون دختری که یه مافیا شیش نفره داشت
سوجون : اهااااا
جیمین : این همون دختره
سوجون : هیییی هیونگ
جیمین : بهت گفتم آروم باش
سوجون : تو بهم دروغ گفتی
جیمین : نه من بهت دروغ نگفتم
سوجون : چرااا گفتیییی
( سوجون روی تخت میره )
سوجون : تو بهم گفتی اون دختره کشته شده
جیمین : درسته
سوجون : پس این خانم کیه
جیمین : منوظرمو متوجه نشدی
جیمین : بیا پایین
( سوجون از روی تخت میاد پایین )
سوجون : منظورت چی بود؟
جیمین : قلب اون دختر توی بدن این خانمه
سوجون : وای هیونگگ
سوجون : نباید بمیره؟
جیمین : سوجون تو خیلی چیزا رو نمیدونی
سوجون : مثلا چی؟
جیمین : خب ...
( حرف جیمین کامل نمیشه )
سوجون : هیوووونگگ بیدار شدددددددد
( ا/ت بهوش اومده )
ا/ت :چیشده؟
+ اینکارو ببین
+این همون دوستت نیست
( سه ماه بعد )
_حلقه سیاه من ...
_ تو بهوش اومدی
( ا/ت با بیحالی )
ا/ت : تو ...
( از هوش میره )
_ : تعجبی نمیکنم ... حتما اون گلوله خیلی قوی بوده ولی همین که از سیانور نجات پیدا کردی کافیه ... خیلی زود خوب میشی عزیزم
& هیووووووونننننننگگگگگگ
_ سوجون آروم باش
سوجون : اون هنوز بیدار نشده چقد میخوابه
_ ههه ... اون خواب نیست بیهوش شده و اینکه استراحت کنه طبیعیه خنگول
سوجون : آها باشه
( ... )
سوجون : راستی جیمین هیونگ
جیمین : هیم؟
سوجون : چرا این خانم برات مهمه
جیمین : خب
جیمین : یادت میاد سال پیش درمورد یه دختره بهت گفتم که میخواست منو بکشه
سوجون : نه یادم نمیاد
جیمین : همون دختری که یه مافیا شیش نفره داشت
سوجون : اهااااا
جیمین : این همون دختره
سوجون : هیییی هیونگ
جیمین : بهت گفتم آروم باش
سوجون : تو بهم دروغ گفتی
جیمین : نه من بهت دروغ نگفتم
سوجون : چرااا گفتیییی
( سوجون روی تخت میره )
سوجون : تو بهم گفتی اون دختره کشته شده
جیمین : درسته
سوجون : پس این خانم کیه
جیمین : منوظرمو متوجه نشدی
جیمین : بیا پایین
( سوجون از روی تخت میاد پایین )
سوجون : منظورت چی بود؟
جیمین : قلب اون دختر توی بدن این خانمه
سوجون : وای هیونگگ
سوجون : نباید بمیره؟
جیمین : سوجون تو خیلی چیزا رو نمیدونی
سوجون : مثلا چی؟
جیمین : خب ...
( حرف جیمین کامل نمیشه )
سوجون : هیوووونگگ بیدار شدددددددد
( ا/ت بهوش اومده )
۸۲.۹k
۲۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.