my charming bully
---
my charming bully
part 11
صبحانهی شلوغ و پرهیاهو بود. بچهها سر و صدا میکردن و هرکسی سعی داشت جای بهتری برای نشستن پیدا کنه.
ناگهان، هایون با هیجان داد زد:
= بچهها نگاه کنید! اونطرف میز یه چیز عجیب هست!
همه برگشتن سمت میز بلند. یه ظرف بزرگ پر از میوههای رنگارنگ و ناشناخته گذاشته بودن، که هیچکس نمیدونست چیه.
+اینا چیه؟ میتونیم بخوریمشون؟
_ من که از ظاهرشون خوشم نمیاد. احتمالاً مزهشون هم بده.
جونگکوک که داشت یه سیب میخورد، گفت:
* هر چی باشه، امتحان کردنش بهتر از تعجب کردنه.
_ باشه، من اولی میزنم!
جیمین یه میوهی گرد و زرد برداشت و گاز زد. صورتش یه لحظه تغییر کرد، ولی چیزی نگفت.
+تو چرا ساکتی؟ مزهش چطوره؟
جیمین بدون اینکه نگاه کنه گفت:
_ مزهش بد نیست، فقط یه کم ترشه.
همه با شک و تردید شروع کردن امتحان کردن میوهها، و فضای صبحانه کمکم پر از خنده و شوخی شد.
---
my charming bully
part 11
صبحانهی شلوغ و پرهیاهو بود. بچهها سر و صدا میکردن و هرکسی سعی داشت جای بهتری برای نشستن پیدا کنه.
ناگهان، هایون با هیجان داد زد:
= بچهها نگاه کنید! اونطرف میز یه چیز عجیب هست!
همه برگشتن سمت میز بلند. یه ظرف بزرگ پر از میوههای رنگارنگ و ناشناخته گذاشته بودن، که هیچکس نمیدونست چیه.
+اینا چیه؟ میتونیم بخوریمشون؟
_ من که از ظاهرشون خوشم نمیاد. احتمالاً مزهشون هم بده.
جونگکوک که داشت یه سیب میخورد، گفت:
* هر چی باشه، امتحان کردنش بهتر از تعجب کردنه.
_ باشه، من اولی میزنم!
جیمین یه میوهی گرد و زرد برداشت و گاز زد. صورتش یه لحظه تغییر کرد، ولی چیزی نگفت.
+تو چرا ساکتی؟ مزهش چطوره؟
جیمین بدون اینکه نگاه کنه گفت:
_ مزهش بد نیست، فقط یه کم ترشه.
همه با شک و تردید شروع کردن امتحان کردن میوهها، و فضای صبحانه کمکم پر از خنده و شوخی شد.
---
- ۲.۵k
- ۱۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط