داستان بسیار زیبا
داستان بسیار زیبا
استادی به شاگردش سکه ای طلا داد و به او گفت برو سبزی بخر
شاگرد رفت ولی سبزی فروش سکه طلا را قبول نکرد چون نمیدانست ارزش آن چقدر است لذا گفت پول بیار تا بهت سبزی بدم
وقتی برگشت استاد دوباره او را برای خرید برنج فرستاد ولی آنها هم سکه را قبول نکردند
لذا به نزد استاد آمد استاد گفت حالا به بازار طلا فروشان برو واین سکه را بفروش
رفت و سکه را زرگر ازش خرید برگشت استاد بهش گفت قدر این سکه را جز زرگر نمیداند
و او میداند که جای طلا در دست فروش ها نیست
بلکه در محافظی هست به نام گاوصندوق برای امینت از دست دزدان
قدر زر، زرگر بداند
زن گوهری بس ارزشمند دارد که قدرش را کسی نمیداند غیر از خدا
به همین دلیل است که خدای مهربان حجاب را برای زن برگزید
گوهر زن نباید به دست انسان های هوسران بیافتد
زن با حفظ حجاب است که میتواند از گوهر خود حفاظت کند
#پوشش#حجاب #چادر#چادر_خاکی#تلنگر#زر#زرگر#زن#بسیج_سایبری
استادی به شاگردش سکه ای طلا داد و به او گفت برو سبزی بخر
شاگرد رفت ولی سبزی فروش سکه طلا را قبول نکرد چون نمیدانست ارزش آن چقدر است لذا گفت پول بیار تا بهت سبزی بدم
وقتی برگشت استاد دوباره او را برای خرید برنج فرستاد ولی آنها هم سکه را قبول نکردند
لذا به نزد استاد آمد استاد گفت حالا به بازار طلا فروشان برو واین سکه را بفروش
رفت و سکه را زرگر ازش خرید برگشت استاد بهش گفت قدر این سکه را جز زرگر نمیداند
و او میداند که جای طلا در دست فروش ها نیست
بلکه در محافظی هست به نام گاوصندوق برای امینت از دست دزدان
قدر زر، زرگر بداند
زن گوهری بس ارزشمند دارد که قدرش را کسی نمیداند غیر از خدا
به همین دلیل است که خدای مهربان حجاب را برای زن برگزید
گوهر زن نباید به دست انسان های هوسران بیافتد
زن با حفظ حجاب است که میتواند از گوهر خود حفاظت کند
#پوشش#حجاب #چادر#چادر_خاکی#تلنگر#زر#زرگر#زن#بسیج_سایبری
۲.۹k
۲۶ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.