دل به تو دادیم و شکستی برو

دل به تو دادیم و شکستی، برو
سینهٔ ما را چو بخستی ، برو

داد دل از پیش تو می‌خواستم
چون بت بیداد پرستی، برو

باز ز سر عربده داری و جنگ
هیچ نگویم که: تو مستی، برو

نیستی از همچو منی در جهان
سهل بود، چون که تو هستی، برو

آمده بودم که نشینی دمی
چون ز تکبر ننشستی، برو

گم شده بودم که: بجویی مرا
چونکه نجستی و بخستی، برو

اوحدی شیفته در دام تست
گر تو ازین دام بجستی، برو


اوحدی
دیدگاه ها (۱۰)

آن تیر بالا را ببین: ز ابرو کمانها ساختهاز تیر چشم مست خود آ...

چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنشماه رقاصی کند چون ذره در پیرا...

جز عشـقه تـوتــــو قـلبه منهیچی دیـگه جانـدارهوقـتی تـو دنـی...

مرا سخت دوست بدارپُر بوسهبغل دار ...بگذار عشقبه پایِ هم بَند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط