عید شد اما کجا یی در بهار دلنشین

‍ " عید "شد ، اما کجا یی در بهار دلنشین
تا بپرسم حالت ای زیبا نگار مه جبین

آمدم تا یک بغل احساس را باور کنی
تا نشینی در کنارم چون گذشته بر زمین

دوستت دارم عزیزم، عاشقت هستم بگو...
از دهانت بشنوم من حرفهایی اینچنین

از سر شب تا سحر در هجر تو چشمم نخفت
هرشبی در انتظارت اشک چشمم را ببین

آنقدر در وصف حالت می سرایم شعر تر
می نشینم پشت در، هر شب به یادت در کمین

کاش می شد تا دوباره لحظه ای بینم تو را
می گرفتم از لبانت بوسه های آتشین

"عیدی" امسال من" آغوش "می خواهم ز تو
در میان " بازوانت " جان دهم ای نازنین
دیدگاه ها (۳)

‌ بهترین متن دنیا ... به ما گفتند باید بازی کنید. گفتیم با ک...

نفس میدهی به من ای هم نفسمبا آن احساس زیبایت جان میدهی به من...

‏‎ رفتیم واسه یه سال دیگه‏‎بیا ایندفعه یه جور دیگه حال همو خ...

همه به شما می گویند:سال خوبی داشته باشیدولی من به شما می گوی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط