《 تقاص عشق 》
پارت ۳۵
جیمین ماشین را تویه حیاط عمارت پارک کرد و دینا رو تویه آغوش اش گرفت و سمته سالن رفت از پله ها بالا رفت و دینا رو برا اتاق اش رویه تخت اش گذاشتش و پتو رو رو اش کشید بوسه ای را رویه پیشانیش گذاشت
و از اتاق خارج شد به سمته اتاق کار اش رفت
هوا تاریک شده بود ات با مادر تویه سالن نشسته بود
یونگی وارده سالن شد ات با دیدنش از مبل بلند شد و به سمت اش رفت و بغل اش کرد
یونگی : اممم انگار خیلی دلتنگم شدی
ات : اره خیلی بیا ببین برات شیرینی خریدم
یونگی رویه مبل نشست ات هم سریع به سمته آشپزخانه رفت و کاپ کیک ها رو تویه تویه بشقاب گذاشت و کنار اش هم جای گذاشت با خوشحالی به سالن رفت و چای ها با کاپ کیک رو گذاشت جلوی مادرش و یونگی پدر اش هم اومد نشست
پ/ات : واسه من چیزی نمیاری دخترم
ات :مگه میشه نیارم چهار تا چایی آوردم
یونگی از کاپ کیک ها خورد و با لبخند روبه ات کرد
یونگی : خیلی خوشمزه هستن
ات : اون یه بسته کاپ کیک ها رو دینا واست فرستاده
یونگی : قربونش برم اون خودش شیرینیه
م/ت: آره خیلی نازه
یونگی : ات فردا تولدته
ات : آره بازم مثله هر سال تو اولین کسب هستی که یادشه
یونگی : اره یه جشن مفصل میگیریم تو عمارت فردا شب
م/ات : دخترم دلت میخواد جشن بگیریم یا نه
ات :دلم میخواد حتما جشن بگیریم
یونگی : باشه هرچی تو بخواهی
ات : خیلی ممنونم هیونگ
جیمین تویه اتاق کار اش با سوهیوک حرف میزد
سوهیوک : چطور پیش میری
جیمین : خوبه ولی باید سریع دست به کار بشم دیگه طاقت ندارم
سوهیوک : هرجور دله تو میخواد ولی میدونی که این کار راه برگشت نداره
جیمین : میدونم من وقتی این تصمیم رو گرفتم همه چیو به جون خریدم من حاضرم هر کاری بکنم واسه
با اومدن اونجی تویه اتاق حرفه جیمین قطع شد
اونجی : ببخشید که مزاحم شدم اما شام حاضره
جیمین : پاشو سوهیوک بریم شام بخوریم .....
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.