ناگزیر از سفرم بی سر و سامان چون باد

ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون «باد»
به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد
اینکه «مردم» نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد
عاشقی چیست؟به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!
نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد
چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
دیدگاه ها (۱)

یاعلی جواز گذشتن از صراط ،محبت علی بن ابیطالب است.

#حکمت_های_علوی#عاقل#غیبت#بدگویی#نهج_البلاغه#غرر_الحکم#امیرال...

چنان باش که مینمایی

با #رفتار_خوب #الگوی_فرزندان خود باشیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط