" مادر " { تقدیم به همه مادران }
" مادر " { تقدیم به همه مادران }
کسی که دامن مهرش ، پناهگاهم بود
کسی که گفته و پندش ، چراغِ راهم بود
کسی که رسم و رَهِ ، راه رفتنم آموخت
کسی که شیوهِ ی پرواز کردنم آموخت
کسی که چشم و نگاهش پُر از محبت بود
کسی که گفت و زبانش پُر از صداقت بود
کسی که چشم به راهم همیشه بر در بود
کسی که تاج محبت از او مرا سر بود
کسی که نور بیفشاند و خود چو شمع بسوخت
کسی که در رهِ من عمر و زندگی بِفروخت
کسی که تربیتم کرد تا که مَرد شَوم
به جنگِ زندگی ، آماده نَبَرد شوم
کسی که زادن و هستیم از اوست ، مادر بود
کسی که عشق پرستیم از اوست ، مادر بود
طلیعه بختت ، دعای مادر بود
صفای باغِ وجودَت ، صفایِ مادر بود
کسی که دامن مهرش ، پناهگاهم بود
کسی که گفته و پندش ، چراغِ راهم بود
کسی که رسم و رَهِ ، راه رفتنم آموخت
کسی که شیوهِ ی پرواز کردنم آموخت
کسی که چشم و نگاهش پُر از محبت بود
کسی که گفت و زبانش پُر از صداقت بود
کسی که چشم به راهم همیشه بر در بود
کسی که تاج محبت از او مرا سر بود
کسی که نور بیفشاند و خود چو شمع بسوخت
کسی که در رهِ من عمر و زندگی بِفروخت
کسی که تربیتم کرد تا که مَرد شَوم
به جنگِ زندگی ، آماده نَبَرد شوم
کسی که زادن و هستیم از اوست ، مادر بود
کسی که عشق پرستیم از اوست ، مادر بود
طلیعه بختت ، دعای مادر بود
صفای باغِ وجودَت ، صفایِ مادر بود
۵۸۳
۰۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.