من و تو
من و تو
Part34
ا. ت ویو
اون شخص شخص ت... ت.. تهیونگ اینجا چیکار م.. میکنه با اون نیش خنده شیطانی داشت نگام میکرد خیلی ترسیده بودم از همه معذرت خواستم و به کوک گفتم که من میرم دستشویی کسی متوجه نشد خوشبختانه رفتم و اد و دستشویی ی ابی به صورتم زدم و خودمو تو اینه نگاه میکردم که ته اومد تو
تهیونگ: چطوری پرنسس فراری
ا. ت: ب.. ب.. برو بیرون
تهیونگ: نرم چی میشه میزنیم
ا. ت:اگه... ن.. نری جیغ میزنم داشت همینجوری میومد جلوترو منم میرفتم عقبتر تا اینکه خوردم به دیوار اومدودستامو بالای سرم قفل کر که یهو یونا فرشته نجاتم از پشت بایه تیکه چوب زدش و بیهوش شد
یونا: ا. ت وای تو حالت خوبه کاریت نکرد که
ا. ت: ن.. نه من خوبم
یونا : بیا بریم تا کسی نیومده
ا. ت: باشه با یونا برگشتم پیش کوک و همه چیز رو به کوک گفتم بنظر عصبی میومد کوکیااااا انقدر عصبی نباش دیگه مگه ادم چندبار عروسی میکنه بیخیال دیگه
کوک: باشه بیا بریم برقصیم تصمیمیم گرفتم امشبو بیخیالش شم و فقط برقصم
بعد عروسی از همه خداحافظی کردیم و رفتیم خونه خودمون یا همون عمارت کوک ارایش مورد پاک کردم و لباسمو عوض کردم خیلی حس خوبی داشتم افتادم رو تخت بی جون که کوک اومد تو افتاد روم
کوک: دیدی مال من شدی؟
ا. ت: اره اقای جئون
کوک: خانم جئون چطوری امشبو حال کنیم
اومدو لبامو شکار کرد و بوسید دکمه لباسمو اروم باز میکرد منم کرواتشو کندم
بقیش اسمات.......
Part34
ا. ت ویو
اون شخص شخص ت... ت.. تهیونگ اینجا چیکار م.. میکنه با اون نیش خنده شیطانی داشت نگام میکرد خیلی ترسیده بودم از همه معذرت خواستم و به کوک گفتم که من میرم دستشویی کسی متوجه نشد خوشبختانه رفتم و اد و دستشویی ی ابی به صورتم زدم و خودمو تو اینه نگاه میکردم که ته اومد تو
تهیونگ: چطوری پرنسس فراری
ا. ت: ب.. ب.. برو بیرون
تهیونگ: نرم چی میشه میزنیم
ا. ت:اگه... ن.. نری جیغ میزنم داشت همینجوری میومد جلوترو منم میرفتم عقبتر تا اینکه خوردم به دیوار اومدودستامو بالای سرم قفل کر که یهو یونا فرشته نجاتم از پشت بایه تیکه چوب زدش و بیهوش شد
یونا: ا. ت وای تو حالت خوبه کاریت نکرد که
ا. ت: ن.. نه من خوبم
یونا : بیا بریم تا کسی نیومده
ا. ت: باشه با یونا برگشتم پیش کوک و همه چیز رو به کوک گفتم بنظر عصبی میومد کوکیااااا انقدر عصبی نباش دیگه مگه ادم چندبار عروسی میکنه بیخیال دیگه
کوک: باشه بیا بریم برقصیم تصمیمیم گرفتم امشبو بیخیالش شم و فقط برقصم
بعد عروسی از همه خداحافظی کردیم و رفتیم خونه خودمون یا همون عمارت کوک ارایش مورد پاک کردم و لباسمو عوض کردم خیلی حس خوبی داشتم افتادم رو تخت بی جون که کوک اومد تو افتاد روم
کوک: دیدی مال من شدی؟
ا. ت: اره اقای جئون
کوک: خانم جئون چطوری امشبو حال کنیم
اومدو لبامو شکار کرد و بوسید دکمه لباسمو اروم باز میکرد منم کرواتشو کندم
بقیش اسمات.......
۱۵.۳k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.