شوق دیدار تو را دارم که بیدارم هنوز
شوق دیدار تو را دارم که بیدارم هنوز
ماهِ من هر شب تو را زیرِ نظر دارم هنوز...
زهره و بهرام و کیوان شاهدم هستند که ،
خوشه ی پروین سرِ راه تو می کارم هنوز...
حلقه ی دورِ زحل را پیشکش خواهم نمود ،
تا به گوش تو بخواند عاشق و یارم هنوز...
گاه پشتِ ابرهای تیره پنهان می شوی ،
کاش می دیدی که مثلِ ابر می بارم هنوز...
کج خیالان بینِ ما دیوارِ کج افراشتند ،
تا ثریا رفته اما رویِ دیوارم هنوز...
زخمی ام از نیشِ خنجرهای بدخواه و حسود ،
مثلِ تو من نیز از این قوم بیزارم هنوز...
تا سحر چیزی نمانده نازنینم خوش بتاب ،
من به مهتابِ دل انگیزت گرفتارم هنوز...
ماهِ من هر شب تو را زیرِ نظر دارم هنوز...
زهره و بهرام و کیوان شاهدم هستند که ،
خوشه ی پروین سرِ راه تو می کارم هنوز...
حلقه ی دورِ زحل را پیشکش خواهم نمود ،
تا به گوش تو بخواند عاشق و یارم هنوز...
گاه پشتِ ابرهای تیره پنهان می شوی ،
کاش می دیدی که مثلِ ابر می بارم هنوز...
کج خیالان بینِ ما دیوارِ کج افراشتند ،
تا ثریا رفته اما رویِ دیوارم هنوز...
زخمی ام از نیشِ خنجرهای بدخواه و حسود ،
مثلِ تو من نیز از این قوم بیزارم هنوز...
تا سحر چیزی نمانده نازنینم خوش بتاب ،
من به مهتابِ دل انگیزت گرفتارم هنوز...
- ۵۳۷
- ۳۱ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط