می خواهم گاهی دور باشم!
می خواهم گاهی دور باشم!
از حرفهای نصفه و نیمه و قصه های ناتمام!
از این همه هیاهوی بی دلیل و منطق های واهی!
از چهره های سرد و بی تفاوت و آن که هرگز ساده نمی خندد!
همان که برای بارشِ اشک؛ زمان و مکان و جنسیت وضع می کند!
می خواهم گاهی نباشم در بینِ جماعتی که مهربان بودن، یک رنگ بودن یادشان رفته!
که همه چیزِ آن بوی تصنع و عاریت می دهد!
جهآنِ آرمانیِ من همان جایی است که شکوه و تقدس در هر لحظه اش جاریست ؛ گاه لابلای برگهای یک گلدانِ شمعدانی ، در میانِ قافیه و ردیفِ چند بیت شعر و در بی هواییِ خنده های از تهِ دل و اشکهای از سرِ شوق!
می خواهم گاهی دورتر بایستم و تنها تماشاگرِ صِرف باشم ؛ در برابرِ زمانه ای که شباهتی به آرمان شهرِ رویاهایم ندارد!!
فاطمه_پنبه_کار
#خاص
از حرفهای نصفه و نیمه و قصه های ناتمام!
از این همه هیاهوی بی دلیل و منطق های واهی!
از چهره های سرد و بی تفاوت و آن که هرگز ساده نمی خندد!
همان که برای بارشِ اشک؛ زمان و مکان و جنسیت وضع می کند!
می خواهم گاهی نباشم در بینِ جماعتی که مهربان بودن، یک رنگ بودن یادشان رفته!
که همه چیزِ آن بوی تصنع و عاریت می دهد!
جهآنِ آرمانیِ من همان جایی است که شکوه و تقدس در هر لحظه اش جاریست ؛ گاه لابلای برگهای یک گلدانِ شمعدانی ، در میانِ قافیه و ردیفِ چند بیت شعر و در بی هواییِ خنده های از تهِ دل و اشکهای از سرِ شوق!
می خواهم گاهی دورتر بایستم و تنها تماشاگرِ صِرف باشم ؛ در برابرِ زمانه ای که شباهتی به آرمان شهرِ رویاهایم ندارد!!
فاطمه_پنبه_کار
#خاص
۲.۶k
۲۰ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.