خواب دیدم پدرم میاید

خواب دیدم پدرم میاید ...
باهمان صورت محبوب پر از لبخندش ...
صورتش بود پر از نور خدا ...
دست بردم که عصایش گیرم ...
گفت باشی تو عصایم فرزند ...
دل من تاب نیاورد ؛ و من بوسه زدم بر دستش ...
که نگاهش همان لحظه به چشمم لغزید ....
اشک در چشم دوتایی جوشید ...
دست پر مهرش را بر سرم باز کشید ...
گفتمش ای پدرم ...
ما کجا ؟...وتو کجا ؟...
ما که دلتنگ توهستیم ... پدر ...
پدرم لذت دیدار تو را کم دارم ...
سالها می گذرد ...
دستی از مهر ندارم به سرم ...
وچنان غرق توام که ندارم باور ...
گفتمش باز... پدر ...
اشکی از گوشه چشمش افتاد ...
وندیدم که چه سان رفت پدر ...
و دگر باز نگشت ...
تقدیم به پدرهای مهربونی که پیش ما نیستند ...
روحشون شاد و قرین رحمت الهی


♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
دیدگاه ها (۶)

"پدر"یک قهرمان فوق العاده"پدر"سرخ میکندصورت به سیلیرخ فرزند ...

دستان کثیف نشان دهنده پول تمیز است...سلامتی همه پدرای زحمت ک...

ایییییی جااااان,,, چه حالی میده پدرت ببوستت )-:‌خانه ی پدری ...

تقدیم به پدرانی که کنارمان نیستند...آنقَدَر وسوسه دارم بنویس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط