استادی می گفت :
استادی می گفت :
" صبح ها که دکمه های لباسم را می بندم ، به این فکر می کنم که چه کسی آنها را باز خواهد کرد ؟
خودم یا مُرده شور ؟ "
دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی است ...
به آنهایی که دوستشان دارید ،
بی بهانه بگویید : " دوستت دارم ... "
بگویید : " در این دنیای شلوغ ، سنجاقَت کرده ام به دلم ... "
بگویید : " گاهی فرصت با هم بودنمان ، کوتاه تر از عمرِ شکوفه هاست ... "
🌱 " بودن ها " را قدر بدانیم !
" نبودن ها " همین نزدیکی ست ...
💯 @karballa_ir 🔙
" صبح ها که دکمه های لباسم را می بندم ، به این فکر می کنم که چه کسی آنها را باز خواهد کرد ؟
خودم یا مُرده شور ؟ "
دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی است ...
به آنهایی که دوستشان دارید ،
بی بهانه بگویید : " دوستت دارم ... "
بگویید : " در این دنیای شلوغ ، سنجاقَت کرده ام به دلم ... "
بگویید : " گاهی فرصت با هم بودنمان ، کوتاه تر از عمرِ شکوفه هاست ... "
🌱 " بودن ها " را قدر بدانیم !
" نبودن ها " همین نزدیکی ست ...
💯 @karballa_ir 🔙
۸۳۰
۳۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.