سکوتت را بغل کن بغض و گریه دردسر دارد

سکوتت را بغل کن بغض و گریه دردسر دارد،
کجا فریاد کردن در دل زندان اثر دارد،

سر دار حقیقت لال باش و ناله کمتر کن
که این شهر دروغین تا بخواهی گوش کر دارد!

به هر سمتی که رفتم کوهی از دیوار سدم شد
خدایا پس کجای این جهنم دره در دارد؟

دلم را دست هر کس دادم از احساس من رد شد،
نوشتم روی قلبم،عشق رنج بی ثمر دارد

به دست دوستی شک کردم از آن لحظه ی شومی
که دیدم باغبان در دستهای خود تبر دارد!

عزیز خویش را راهی صحرا کردم اما آه
دلم از قصد شوم نابرادرها خبر دارد،

خیال پرکشیدن داشتم در سر ولی اینجا
سرانجامش تفنگ است و قفس هرکس که پر دارد،

زبانم سرخ شد از بس که هی خون جگر خوردم
درخت شعرم اما همچنان سبز است و سر دارد
دیدگاه ها (۲۰)

ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻳﺖ ﺑﮕﻮ ...؟ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻟﻢ ﺭﺟﺰ ﻧﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﻣﻦ ﺍﻫﻞِ ﺟ...

ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻠﻤﺎﺕ…ﺍﻣﺎ…ﺑﺎﺯ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺗ...

خشکانده ام اسم تو را، عمریست لای دفترماما همیشه تازه ای، در ...

دیشب کوله ای برداشتم پر کردم از تمام دلتنگی هام ،تمام نبودن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط