لب دریا نشسته بودم که پرنده عشق آمد و گفت: برای دوستت نام
لب دریا نشسته بودم که پرنده عشق آمد و گفت: برای دوستت نامه ای بنویس ،
گفتم قلم ندارم ...
گفت از پرم بگیر ،
گفتم جوهر ندارم ...
گفت از خونم بگیر ،
گفتم ورق ندارم ...
گفت
دهنت سرویس تو که هیچی نداری بیشور کطافط غلط میکنی لب دریا میشینی
از پرنده عشق دیگه توقع نداشتم واقعا !! . .
گفتم قلم ندارم ...
گفت از پرم بگیر ،
گفتم جوهر ندارم ...
گفت از خونم بگیر ،
گفتم ورق ندارم ...
گفت
دهنت سرویس تو که هیچی نداری بیشور کطافط غلط میکنی لب دریا میشینی
از پرنده عشق دیگه توقع نداشتم واقعا !! . .
۲.۴k
۲۴ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.