هر شوق که باشد

هر شوق که باشد ،
تو نباشی ،
درد است

این دست همان است که تنها ،
ندارد هم‌دست !

غمِ پَروانه‌ی بی‌بال ،
کبوتر را کُشت !

هرچه بالَش دادم ،

همه ،
از دستَم رفت

"مرجان شریفی"
دیدگاه ها (۱)

ما زن هاچرخ و فلکی از چرا ها سواریمچرا رفت؟چرا آمد اصلا؟چرا؟...

امشب... با کوهی از غرور...به سلامتیه ...فراموش کردنت , چند پ...

ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺁﺧﺮﺵ ﭼﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ...ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ...

کسی که می ماندپیامبر استبه او ایمان بیاورید!ماندنکم معجزه ای...

جز یاد تو ای حسرت شیرینِ قدیمیباور بکنی یا نکنی از همه سیرمل...

فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست؟ شمع میپرسد ز پروانه گل نر...

دستم بگیر نازم بکش که عاشقم و دل شکسته ام از خود مران مرا که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط