کاش خبرهای خوب سر زده از راه میرسیدند

کاش خبرهایِ خوب سر زده از راه میرسیدند.
دستِمان را میگرفتند و میبردند جایی که نه غم باشد نه دوری.
نه دلتنگی باشد نه فاصله.
نه تنفری باشد نه بیزاری.
نه ترسِ از دست دادنی باشد
نه ناتوانیِ فراموش کردن.
کاش دستِ اتفاقهایِ خوب آنقدر قوی بودند
که میشد تمامِمان را یکجا بهشان بسپاریم
که دیگر فوبیایِ فردایِ دوباره
در وجودمان تکثیر نکند و ریشه ی خوشی هایمان را به یکبارِ نخُشکانَد. #فرگل_مشتاقی
دیدگاه ها (۹)

مادربزرگ همیشه می‌گفت:دردِ تن یک جا نمی‌ماند،کلیه می‌زند به ...

جدیدا فهمیدم حالت موهامم شبیه حال این روزامهیه روزایی صاف و ...

یِـجایی باید بهت بَر بٌخوره ، باید جلویِ شوخی هایِ بیجا و پر...

ما سال ها پیش شادی هایمان را گم کردیممیانِ روزمرگی هایمانمیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط