اهل دردی که زبان دل من داند نیست

اهل دردی که زبان دل من داند نیست

دردمندم من و
یاران همه بی دردانند


👤 شهریار
دیدگاه ها (۱)

‌‌‏وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال منتا...

‌‌او رفت و دل به دلبرکان ِ ‌دگر سپردتنها منم که ...

بر من نظری کن، که منت عاشق زارمدلدار و ...

ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باشیار ما چون ن...

از هزاران یک نفر اهل دل اند # ما بقی تندیسی از آب و گل اندمح...

میان نفسهایت مرا حبس کن! بی تو بودن را بلد نیستم..

در طریق عشق‌بازی، امن و آسایش بلاستریش باد آن دل، که با درد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط