خودم را در تو میبینم تمام آرزویم باش

خودم را در تــــو میبـینـم تمـــام آرزویــم باش
نمازعشق که می خوانـــم توآداب وضویم باش

عجب شیرین زبانم مــن زمانی ازتو می گویم
بیا ای عشق رویـــایی تــمام گـفتـگـویـــم باش

نمی خواهم که درقلبم بجز تـــوخــاطری باشد
مــــرا لـبـریـزاز خــودکــن تمام آبــرویم باش

نمی خـواهم نفس های سراسرخالی از عشقت
بــــرای زندگی کــردن نفس های گــلویم باش
دیدگاه ها (۵)

آنچه شعر ... از در و دیوار دلم نذر تو کردم پیشکش ...!آن صدا...

گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفتبه شرط آن که گه‌ گا...

من کجا و جرأت بوسیدن لب های تو آبرویم را خریدی عاقبت با تهم...

می گویی آغوشتمام تنم گرم می شود...نزدیک تر بیابگذار این شعر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط