Rockstar band
گونه های جیسونگ ، با حرف لینو صورتی شد..اروم گفت
جیسونگ: ممنون
مینهو ، کمی خندید و گفت
مینهو: کیوت..
جیسونگ: چی؟
مینهو ، متوجه شد که کمی بلند فکر کرده..سرس رو پایین گرفت و با کمی خجالت گفت
مینهو: هیچی..
جبسونگ، خنده ی ریزی کرد و به روبروش نگاه میکرد و دوباره سکوت ماشین رو فرا گرفت..
اون شب ، جیسونگ و یونگ کنار بیمارستان پیاده شدن و جسونگ از مینهو خداحافظی کرد...
۴ هفته بعد
تقریبا همه چیز داشت خوب پیش میرفت..اونا باهم صمیمی تر شده بودن...اما گاهی جیسونگ قانون هارو زیر پا میگذاشت..ولی مینهو اهمیتی نمیداد چون میدونست که از عمد اینکارو نکرده و یا حواسش نبوده..اما یه روز..
ویو مینهو
سوار ماشینش بود و داشت به سمت خونه رانندگی میکرد..کمی بعد به خونه رسید.. مثل همیشه ماشینش رو داخل پارکینگ پارک کرد و از پله ها بالا رفت و به درخونه رسید..کلیدش رو بیرون اورد و میخواست در رو باز کنه که..
جز صدای پدر و مادرش ، صدای چند زن و مرد دیگه هم میومد..اونارو نمیشناخت..در رو باز کرد و وارد خونه شد..پدرش با دیدن مینهو ، لبخندی زد..
سونگ هی: سلام پسرم..بیا اینجا...منتظرت بودیم..
مینهو، تعظیمی کرد و کمار پدرش نشست..اروم بهش گفت
مینهو: بابا اینجا چه خبره؟
سونگ هی: شش..خرابش نکن..
لی جونگ: خب سونگ..همونطور که گفتی پسرت حرف نداره..برای دخترام عالیه..
سونگ هی: بهتون که گفتم اقای لی..میتونه دختراتون رو خوشبخت کنه..
مینهو تو شوک بود..دختراش؟ قرار بود با دخترای هرزه اون مرد ازدواج کنه؟..
مینهو: ببخشید..ولی قضیه چیه؟
سونگ هی: پسرم قراره..با دخترای اقای لی ازدواج کنی..
مینهو: با دوتاشون؟!
لی جونگ: مشکلی هست؟
سونگ هی: نه جناب لی...من فقط باید چند لحظه با پسرم صحبت کنم..
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.