ای عشق

ای عشق،،،
تو ما را به كجا می‌كشی
ای عشق،
جز محنت و غم نيستی،
اما خوشی
ای عشق،
اين شوری و شيرينیِ من خود ز لب توست
صد بار مرا می‌پزی و می‌چشی ای عشق

چون زر همه در حسرتِ مس گشتنم امروز
تا باز تو دستی به سرِ من كشی ای عشق

دين و دل و حسن و هنر و دولت و دانش
چندان كه نگه می‌كنمت هر ششی ای عشق

رخساره ی مردان نگر آراسته ی خون
هنگامه ی حسن است چرا خامشی ای عشق

آوازِ خوشت بوی دلِ سوخته دارد
پيداست كه مرغِ چمنِ آتشی ای عشق

بگذار كه چون سايه هنوزت بگدازند
از بوته ی ايام چه غم؟ بی غشی ای عشق

- هوشنگ ابتهاج
دیدگاه ها (۰)

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن...

خوشا آنانکه با عزت ز گیتیبساط خویش برچیدندو رفتندزکالاهای ای...

یا ربما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم !اما تو بکش خط به خطای ...

📝 #مولانا ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪﯼ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط