عشق بی انهایت جونگ کوک پارت ۱

معرفی خودت:تو اسمت می چا هستش به کره ای و اسم ایرانیت زهرا رشتت هنره و طراحی هم میکنی و طرفدار دو آتیشه بی تی اس و بایستتم کوکیه ۱۸سالته
تو:فکر کردن میتونن جلو منو بگیرن من برای ادامه تحصیل میرم کره مثل خر گرفتم درس خوندم تا قبول شم الان اینا واس من تصمیم میگیرن انگار بچه ۳ سالم
که یهو در باز میشه مامانت:زهرا دخترم ببین تو همه کاراتو کردی من نمیگم نرو ولی پدرت به شدت مخالفه چون تنها میخای بری. تو:ممم مامان من تنها نمیرم من یه دوست دارم که تا کره با من میاد بعدش یه دوست پیدا میکنم .مامانت:خب اینو به بابات بگو
از تاقت میری بیرون یواش باباتو نگاه میکنی میبینی با کارای شرکت مشغوله . اروم میری جلو میشینی رو مبل {بابات خیلی روت غرتیه و دوست داره}و صداتو نازک و لوس میکنی و میگی: باباجونم وقت داری با هم حرف بزنیم. قیافه اون موقت☹️🥺😇
بابات: بگو دخترم .تو : بابای گلمم من تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل با یلدا[اسم دوستته]برم کره جنوبی
بابات :.. پس تنها نمیخوای بری
تو :نه بابا جونم
بابات بغلت میکنه و میگه: من تا الان برای این مخالفت میکردم چون فکر میکردم میخای تنها بری عزیزم .تو:بابااا ینی الان میتونم برم😃 بابات: معلومه که اره دخترم برو وسیله هاتو جمع کن تا برم منم برم کارای رفتنتو انجام بدم
تو:وای بابا عاشقتم🥰
میری تو اوتاقت تو از خوشحالی یه جیغ فرا بنفش میکشی🤣🤣[در حدی که یکی از خدمتکارا میاد ببینه خوبی یا نه]
وسیله هاتو جمع میکنی ۲ تا جمدون پر میکنی و به دوستت زنگ میزنی بعد ۳ تا بوق بر میداره یلدا:الو سلام زری خوبی تو:یلی ازین بهتر نمیشم😃یلدا:وای واقعا چی شده مگه!تو:بابام اجازه داد،یلدا :وای واقعا تو:اره ، فکر کنم فردا ؛صدای هواپیما در اوردی و دوستت از خوشحالی جیغ کشید
دیدگاه ها (۶)

قبل اینکه پارت ۲ رو بزارم میخوام بگم اول از همه دست مبارکتو ...

عشق بی نهایت جونگ کوک پارت۲

شخصیت تیهونگ یا وی تو رمان عشق بی انتها جونگ کوک

شخصیت جیمین تو رمان عشق بی ناایت جونگ کوک

پارت ۸۴

𝓜𝔂 𝓛𝓲𝓽𝓽𝓵𝓮 𝓡𝓸𝓼𝓮𝓶𝓪𝓻𝔂 𝓕𝓲𝓬پارت دوم

P⁸- ببخشید آقایی کیم ولی میشه منو تهیونگ چند روز باهم نامزد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط