پارت یازدهم دریا عشق 🥹💕
پارت یازدهم دریا عشق 🥹💕
سعید :ممد برو برو برو نزار بزنه ای ای شتتتتت
رامین:پاس بده پاس بده نهههههه😭
علیرضا:بچه ها میتونیم 👍
گزارشگر:
ترابی پاس به کنعانی و کنعانی شوت میخواد بکنه که مدافع ژاپنی نمیزاره گل بشه و میندازه زمین کنعانیو و پنالتی پنالایییی
سعید :ماشاالله حسینننننننننن
علیرضا:یسسییییی
مهتا:وای پنالتیییییی🕺
حنا:وای خدایا شرتت🤲
مهتا:خنده 🐷😂
فاطمه :خفه شو خوکی نخند😂😂😂
مهتا:خب میگه خدایا شرتت🤣🤣
حنا:حواسم نبود دیگه الاغ
سردار:قربونت دادا حسین
علیرضا:داداشا بردیممممممممنم
سعید: ماشاالله 🤌🥺♥️
سردار: داداش اسم اون دخترا رو از کجا میدونی
سعید: ساعت ۴ بود دیگه خوب بعد گفتین که من برم انرژی زا بخرم بعد اون سه تا دختر دیدم که داشتن با همدیگه حرف میزدن و اینا بعدی اسم یکیشون حنانه بود ولی خب بهش حنا میگفتن اسم اون یکی دیگه هم فاطمه بود بعد اسم اون یکی دیگه هم که خیلی جیگر بود همشون جیگر بودنا ولی خب حالا اسمش فکر کنم مهتا بود که بهش میگفتن مهی😁
سردار:آها از اون جهت🙊🙊
مهتا:اخیششششش🥹بردیم
حنا: بچهها بریم دیگه پس فردا امتحان بیوشیمی داریم
مهتا:هه یادم از اون نبودددددد
فاطمه :بریم بابا بریمم
ویو راوی: وقتی که داشتن میرفتن دیگه تقریباً ساعت ۹ شده بود و همه داشتن میرفتن خونههاشون و یک اتفاق خیلی باحال افتاد😍
سردار: وای حاجی بریم پیششون
سعید:نه هول 😱
علیرضا:آره بریم بریم شماره میخوام بگیرم ازش
مهدی:نکنین
راوی
همینطور که داشتن از ورزشگاه بیرون میاومدن و همچنین بچههای تیم ملی از اون در دیگه بیرون اومدن و چون خیلی شلوغ بود مهتا ماشین رو جای در بچههای تیم ملی پارک کرده بود
فاطمه :بببب بچهها اینا سعید عزت اللهی علیرضا جهانبخش سردار آزمون نیستن😳
مهتا:چرا بیاین بریم
حنا:حالا اومدیم یک عکس بگیریم دیگ
مهتا :برو بابا😴
فاطمه: اوکی پس منو حنا بریم
مهتا :آره برین
حنا :نه خودتو کص نکن دیگه
مهتا:خاک ب سرت حرف زش؟😂
فاطمه:من رفتم شماها اومدین اومدین نیومدین نیومدین🤌
حنا و مهتا:گتو بخور 😘
ویو سعید
برگام ماشین مهتا مرسدس بنز جی کلاس!
اوکی بهترین موقع است که من مخ زنی کنم
علیرضا:بزار بقیه بچه ها برن
فاطمه:بزار بقیه بچه های تیم ملی برن تنها باشیم 6تایی🥹
بعد 10دقیقه همه رفت و مهدی داشت خدافظی میکرد
مهدی:خدافظ
سعید :ممد برو برو برو نزار بزنه ای ای شتتتتت
رامین:پاس بده پاس بده نهههههه😭
علیرضا:بچه ها میتونیم 👍
گزارشگر:
ترابی پاس به کنعانی و کنعانی شوت میخواد بکنه که مدافع ژاپنی نمیزاره گل بشه و میندازه زمین کنعانیو و پنالتی پنالایییی
سعید :ماشاالله حسینننننننننن
علیرضا:یسسییییی
مهتا:وای پنالتیییییی🕺
حنا:وای خدایا شرتت🤲
مهتا:خنده 🐷😂
فاطمه :خفه شو خوکی نخند😂😂😂
مهتا:خب میگه خدایا شرتت🤣🤣
حنا:حواسم نبود دیگه الاغ
سردار:قربونت دادا حسین
علیرضا:داداشا بردیممممممممنم
سعید: ماشاالله 🤌🥺♥️
سردار: داداش اسم اون دخترا رو از کجا میدونی
سعید: ساعت ۴ بود دیگه خوب بعد گفتین که من برم انرژی زا بخرم بعد اون سه تا دختر دیدم که داشتن با همدیگه حرف میزدن و اینا بعدی اسم یکیشون حنانه بود ولی خب بهش حنا میگفتن اسم اون یکی دیگه هم فاطمه بود بعد اسم اون یکی دیگه هم که خیلی جیگر بود همشون جیگر بودنا ولی خب حالا اسمش فکر کنم مهتا بود که بهش میگفتن مهی😁
سردار:آها از اون جهت🙊🙊
مهتا:اخیششششش🥹بردیم
حنا: بچهها بریم دیگه پس فردا امتحان بیوشیمی داریم
مهتا:هه یادم از اون نبودددددد
فاطمه :بریم بابا بریمم
ویو راوی: وقتی که داشتن میرفتن دیگه تقریباً ساعت ۹ شده بود و همه داشتن میرفتن خونههاشون و یک اتفاق خیلی باحال افتاد😍
سردار: وای حاجی بریم پیششون
سعید:نه هول 😱
علیرضا:آره بریم بریم شماره میخوام بگیرم ازش
مهدی:نکنین
راوی
همینطور که داشتن از ورزشگاه بیرون میاومدن و همچنین بچههای تیم ملی از اون در دیگه بیرون اومدن و چون خیلی شلوغ بود مهتا ماشین رو جای در بچههای تیم ملی پارک کرده بود
فاطمه :بببب بچهها اینا سعید عزت اللهی علیرضا جهانبخش سردار آزمون نیستن😳
مهتا:چرا بیاین بریم
حنا:حالا اومدیم یک عکس بگیریم دیگ
مهتا :برو بابا😴
فاطمه: اوکی پس منو حنا بریم
مهتا :آره برین
حنا :نه خودتو کص نکن دیگه
مهتا:خاک ب سرت حرف زش؟😂
فاطمه:من رفتم شماها اومدین اومدین نیومدین نیومدین🤌
حنا و مهتا:گتو بخور 😘
ویو سعید
برگام ماشین مهتا مرسدس بنز جی کلاس!
اوکی بهترین موقع است که من مخ زنی کنم
علیرضا:بزار بقیه بچه ها برن
فاطمه:بزار بقیه بچه های تیم ملی برن تنها باشیم 6تایی🥹
بعد 10دقیقه همه رفت و مهدی داشت خدافظی میکرد
مهدی:خدافظ
۴.۶k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.