✅تبدیل مشروب فروشی به فروشگاه کتب اسلامی!
⭕عالمان عامل ...
✍️مرحوم کافی فقط اهل منبر نبود. هر کاری که از دستش بر می آمد برای اعتلای اسلام انجام میداد و نمونه زیر یکی از این کارهاست که خود وی اینطور آنرا نقل می کند:
«نزديک مهديه ، سه چهار تا دکان پايينتر، يک دکان عرق فروشي بود، من خيلي ناراحت بودم که جنب مهديه، عرق فروشي است. يک روز هم از خانه بيرون آمدم ديدم يک مشت از اين جوانهايي که نبايد جلوي دکانش باشند هستند. پيرمردي ارمني بود عرق فروش بود اسمش آرشاک بود. يک بچه مذهبي را فرستادم گفتم برو ببين اينها چکار ميکنند. آمد گفت حاج آقا اين (آرشاک) ميفرستد دنبال جوانهاي مردم، وقتي ميآيند آنجا، يک آب جو همينطوري به اينها ميدهد. يک ساندويچ همين طوري به آنها تعارف ميکند کباب براي اينها درست ميکند ميدهد، ميخواهد اينها را مبتلا (به شراب خوري) کند. بعد از اينها کار بکشد.
يک روز اين ارمني را خواستمش آمد خانه ما. گفتم من را ميشناسي، گفت بله حاج آقا، شما سه چهار ساله اينجا تشريف داريد. گفتم من سه تا پيشنهاد به تو ميدهم، يا ده هزار تومان از پول آخونديم از کسي هم نميگيرم، قربة الي الله به تو ميدهم، تو در عوض، تغيير شغل بده يعني خودت باش، دکانت هم باشد فقط شغلت را عوض کن ... يا اينکه دکانت را بفروش من از تو ميخرم يا اينکه درب دکانت را ميبندم. گفت تغيير شغل که نميدهم دکان را هم نميفروشم. حالا چطور ميخواهي ببندي؟ گفتم تو با يک کسيداري حرف ميزني که يک خردهاي قانونها را هم ميداند...
... يک وقت (آرشاک) يک کلمهاي گفت من را آتش زد ... گفت من 28 ساله در اين محله هستم و مسلمانها به من نان ميدهند. نگفت ارمنی از من مشروب می خرد و نانم ميدهد ، گفت مسلمانها نانم ميدهند ...
گفتم از لحاظ دين ما خريد عرق، و هم فروش عرق و هم خوردن عرق و هم درست کردنش حرام است. هم کار کردن در کارخانه عرق فروشي و هم جنس به آن فروختن همه حرام است. خلاصه ما دکانش را پنجاه هزار تومان خريديم. الان آنجا را کتابفروشي اسلامي کرديم. جاي شيشههاي عرق و شراب، کتابهاي ديني چيدهايم ...»
💥 منبع: خلاصه از رجانیوز
✍️مرحوم کافی فقط اهل منبر نبود. هر کاری که از دستش بر می آمد برای اعتلای اسلام انجام میداد و نمونه زیر یکی از این کارهاست که خود وی اینطور آنرا نقل می کند:
«نزديک مهديه ، سه چهار تا دکان پايينتر، يک دکان عرق فروشي بود، من خيلي ناراحت بودم که جنب مهديه، عرق فروشي است. يک روز هم از خانه بيرون آمدم ديدم يک مشت از اين جوانهايي که نبايد جلوي دکانش باشند هستند. پيرمردي ارمني بود عرق فروش بود اسمش آرشاک بود. يک بچه مذهبي را فرستادم گفتم برو ببين اينها چکار ميکنند. آمد گفت حاج آقا اين (آرشاک) ميفرستد دنبال جوانهاي مردم، وقتي ميآيند آنجا، يک آب جو همينطوري به اينها ميدهد. يک ساندويچ همين طوري به آنها تعارف ميکند کباب براي اينها درست ميکند ميدهد، ميخواهد اينها را مبتلا (به شراب خوري) کند. بعد از اينها کار بکشد.
يک روز اين ارمني را خواستمش آمد خانه ما. گفتم من را ميشناسي، گفت بله حاج آقا، شما سه چهار ساله اينجا تشريف داريد. گفتم من سه تا پيشنهاد به تو ميدهم، يا ده هزار تومان از پول آخونديم از کسي هم نميگيرم، قربة الي الله به تو ميدهم، تو در عوض، تغيير شغل بده يعني خودت باش، دکانت هم باشد فقط شغلت را عوض کن ... يا اينکه دکانت را بفروش من از تو ميخرم يا اينکه درب دکانت را ميبندم. گفت تغيير شغل که نميدهم دکان را هم نميفروشم. حالا چطور ميخواهي ببندي؟ گفتم تو با يک کسيداري حرف ميزني که يک خردهاي قانونها را هم ميداند...
... يک وقت (آرشاک) يک کلمهاي گفت من را آتش زد ... گفت من 28 ساله در اين محله هستم و مسلمانها به من نان ميدهند. نگفت ارمنی از من مشروب می خرد و نانم ميدهد ، گفت مسلمانها نانم ميدهند ...
گفتم از لحاظ دين ما خريد عرق، و هم فروش عرق و هم خوردن عرق و هم درست کردنش حرام است. هم کار کردن در کارخانه عرق فروشي و هم جنس به آن فروختن همه حرام است. خلاصه ما دکانش را پنجاه هزار تومان خريديم. الان آنجا را کتابفروشي اسلامي کرديم. جاي شيشههاي عرق و شراب، کتابهاي ديني چيدهايم ...»
💥 منبع: خلاصه از رجانیوز
۱.۷k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.