گفت خیلیا توو این شهر از خفگی مردن

گفت : خیلیا توو این شهر از خفگی مُردن.
گفتم : آره، این طرفا دریا سرِ سازگاری نداره با کسی.
گفت : دریا خیلیا رو کُشته
اما اونایی که من میگم
همشون از دلتنگی خفه شدن ..

#بابک_زمانی
دیدگاه ها (۳)

#شبانه_ها امشبنظر به روی تواز خوابخوشتر است...#سعدی_جان

خوشا آنان که محبوبند

...

پارت هفتم رمان عشق اجباری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط