لیلی ..مجنون را پنهان کردشیرین ..چشم های فرهاد را بستویس ..رامین را خواباند تا تو را نبینند !میبینی بانو !با موی باز که در خیابان که قدم میزنیچه بلایی بر سر قصه ها می آید ...!#