متنکاملترکیببندمعروفمحتشمکاشانی

#متن_کامل_ترکیب_بند_معروف_محتشم_کاشانی

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی
روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد

#محرم
دیدگاه ها (۱)

#متن_کامل_ترکیب_بند_معروف_محتشم_کاشانیبز حربگاه چون ره آن کا...

#متن_کامل_ترکیب_بند_معروف_محتشم_کاشانیاین کشتهی فتاده به هام...

#متن_کامل_ترکیب_بند_معروف_محتشم_کاشانیترسم جزای قاتل او چون ...

#متن_کامل_ترکیب_بند_معروف_محتشم_کاشانیچون خون ز حلق تشنهی او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط