💔💔دل و جانم شده دیوانه ی قلبی چون سنگ
💔💔دل و جانم شده دیوانه ی قلبی چون سنگ
می شود لحظه به لحظه به هوایش دلتنگ
از سرِ صلح برایش غزلی رویاندم
او ولی سخت، مصمم شده آماده ی جنگ
دست من خالی و او آلتِ جنگی دارد
چشم ها معدن باروت و لبش مثل تفنگ
قهوه ای مو و سیه چشم و زرشکی لب هاش
از خدا هیچ نخواهم به جز این جعبه ی رنگ
حرف هایم، به دلش هیچ ندارد تاثیر
فاصله بین من و او شده صدها فرسنگ
هرکه اشعار مرا خوانده دلش نرم شده
شعرهایم دل او را که نیاورده به چنگ
توی یک شعر نوشتم که نرو می میرم
خواندش و خنده کنان گفت: الهی چه قشنگ
رفته و دست من از دامن او کوتاه است
قصه ی ما شده چون مساله ی ماه و پلنگ :(
می شود لحظه به لحظه به هوایش دلتنگ
از سرِ صلح برایش غزلی رویاندم
او ولی سخت، مصمم شده آماده ی جنگ
دست من خالی و او آلتِ جنگی دارد
چشم ها معدن باروت و لبش مثل تفنگ
قهوه ای مو و سیه چشم و زرشکی لب هاش
از خدا هیچ نخواهم به جز این جعبه ی رنگ
حرف هایم، به دلش هیچ ندارد تاثیر
فاصله بین من و او شده صدها فرسنگ
هرکه اشعار مرا خوانده دلش نرم شده
شعرهایم دل او را که نیاورده به چنگ
توی یک شعر نوشتم که نرو می میرم
خواندش و خنده کنان گفت: الهی چه قشنگ
رفته و دست من از دامن او کوتاه است
قصه ی ما شده چون مساله ی ماه و پلنگ :(
۱۰.۰k
۱۵ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.