هفت سالم بود که برادرم منو خواهر دوقلوم رو ول کردو رفت از اون روز به بعد یه مرد که شهردار شهر زیر بود من و جنی رو بزرگ کرد. توی سن هفده سالگی متوجه شدم که شهر زیر شهر خلافکار هاست پس برای اینکه من و جنی خودمون رو توی جمعیت این شهر جا بدیم باید شبیه سیلکو(همون که جنی و میا رو بزرگ کرد)و بقیه ی مردم باشیم پس دست بکار شدیم. جنی«میا از کجا باید شروع کنیم». من«باید برای خودمون صلاح درست کنیم». جنی وسایل رو پیدا کرد و من دست بکار شدم و شروع به ساختن صلاح ها کردم
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.