رمان : رهایم کن
رمان : رهایم کن
نوشته نسرین قدیری (کافی)
همانطور که مینواخت و چشمهایش را روی هم گذاشته بود، به آرامی آنها را از هم باز کرد و به صورت دختر جوان دوخت. مشاهده کرد که او هم با اشتیاق و محبت او را نگاه میکند و تحت تاثیر آهنگ، چشمهایش اشکآلود شده است. بعد از دو سال جرئت کرد و چشم در چشم دخترک دوخت و عاشقانه نگاهش کرد. آری درست حدس زده بود، نگاه دختر جوان جوابگوی تمامی احساسات درونی نوازنده عاشق بود. وای بر او که اگر این عشق پای میگرفت و افشا میشد، بدون شک حکم قتلش را صادر میکردند. او کجا و دختر فخرالدوله کجا؟
نوشته نسرین قدیری (کافی)
همانطور که مینواخت و چشمهایش را روی هم گذاشته بود، به آرامی آنها را از هم باز کرد و به صورت دختر جوان دوخت. مشاهده کرد که او هم با اشتیاق و محبت او را نگاه میکند و تحت تاثیر آهنگ، چشمهایش اشکآلود شده است. بعد از دو سال جرئت کرد و چشم در چشم دخترک دوخت و عاشقانه نگاهش کرد. آری درست حدس زده بود، نگاه دختر جوان جوابگوی تمامی احساسات درونی نوازنده عاشق بود. وای بر او که اگر این عشق پای میگرفت و افشا میشد، بدون شک حکم قتلش را صادر میکردند. او کجا و دختر فخرالدوله کجا؟
۹۵۶
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.