part 15
part 15
لینا : نامی میشه نگه داریمش
نامی: آره میشه
لینا؛ واقعا !
و از روی خوشحالی لپ نامجون رو بوس میکنه
نامی: ام لینا
لینا: بله
نامی: خب چطور بگم من ...من.. د د دوست د د دارم
لینا : واقعا خب باید فکر کنم
نامی : باشه اماده شو میخوام بعد صبحانه بریم بیرون
گربه : میو میو میو
لینا: چی گفتی کوچولو نه تو رو فراموش نمی کنم ولی قراره با نامی برم بیرون و برات کلی چیزم میگیرم
گربه : میو
* پرش زمانی به پاساژ*
لینا : نامجون میخوایم خرید کنیم ؟
نامی: آره
ویو نامجون
داشتم نگاه به لباسا مینداختم که.....
خماری😈😈
لینا : نامی میشه نگه داریمش
نامی: آره میشه
لینا؛ واقعا !
و از روی خوشحالی لپ نامجون رو بوس میکنه
نامی: ام لینا
لینا: بله
نامی: خب چطور بگم من ...من.. د د دوست د د دارم
لینا : واقعا خب باید فکر کنم
نامی : باشه اماده شو میخوام بعد صبحانه بریم بیرون
گربه : میو میو میو
لینا: چی گفتی کوچولو نه تو رو فراموش نمی کنم ولی قراره با نامی برم بیرون و برات کلی چیزم میگیرم
گربه : میو
* پرش زمانی به پاساژ*
لینا : نامجون میخوایم خرید کنیم ؟
نامی: آره
ویو نامجون
داشتم نگاه به لباسا مینداختم که.....
خماری😈😈
۵.۶k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.