آنقدر از دوریت خرد و خمیرم نازنین

آنقدر از دوریت خرد و خمیرم نازنین
می‌کند آخر غم عشق تو پیرم نازنین!

زودتر برگرد و از داغت رهایم کن که من
سالها در آتش قهرت اسیرم نازنین!

رعد و برقی باش و امشب بر دلم باران ببخش
من پیامِ شوره‌زاری در کویرم، نازنین!

ای تمامیِ‌ غزل! گاهی نگاهی کن که من
شاعری را باز هم از سر بگیرم، نازنین!

مهربانی کن دوباره باش و دستم را بگیر
از تمام مردم این شهر، سیرم، نازنین!
آرزو دارم میان گریه‌ای از جنس عشق
تا به روی شانه‌های تو بمیرم، نازنین!
دیدگاه ها (۲)

رها کن خودت را در من من برای تو ساحلی امن و آرامم و تکیه گاه...

❥ خــــاصـــ❥

تمام دنیا را هم به من بدهندذره اے جاے یک لحظـــهحس آغـــوشــ...

بگذارتا بی نهایت " عشـــــق " را در لابه لای " انگشتانت " حس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط