🌹 شهیدسیداحمد پلارک🌹
🌹 شهیدسیداحمد پلارک🌹
💠 شب عاشورا ...💠
شب عاشورا، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت:« حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر امام حسین علیه السلام بشیم.»نصف شب که شد.گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو به هم گره زد.بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.گفت:«حالا بریم»چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم.
🍂 شهید سید احمد پلارک-فرمانده آرپی جی زن های گردان عمار لشکر 27 محمد رسول الله🍂
راوی:(همرزم شهید)
#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_سید_احمد_پلارک
#خاکی_ها
💠 ڪانال خـاڪـےها💠
telegram.me/joinchat/AtQMXTwpQdo8yChf_PrD7g
#شهدا
💠 شب عاشورا ...💠
شب عاشورا، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت:« حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر امام حسین علیه السلام بشیم.»نصف شب که شد.گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو به هم گره زد.بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.گفت:«حالا بریم»چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم.
🍂 شهید سید احمد پلارک-فرمانده آرپی جی زن های گردان عمار لشکر 27 محمد رسول الله🍂
راوی:(همرزم شهید)
#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_سید_احمد_پلارک
#خاکی_ها
💠 ڪانال خـاڪـےها💠
telegram.me/joinchat/AtQMXTwpQdo8yChf_PrD7g
#شهدا
۲.۷k
۲۴ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.